koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با stand

stand

فعل

US /ˈstænd/

stands; stood /ˈstʊd/ ; standing

(فعل) ایستادن یا عمود کردن چیزی

She was standing next to me.

او کنار من ایستاده بود.

They stood up in order to get a better view.

آن ها روی پاهای ایستادند تا دید بهتری داشته باشند.

They stood up to greet us.

آن ها ایستادند تا به ما سلام کنند.

She stood the girl up on a chair so that she could see.

او آن دختر را روی صندلی و روی پاهایش بلند کرد تا بتواند ببیند.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) stand on your hands روی دست های خود ایستادن (حالتی در ژیمناستیک) – در یک شرایط یا حالت بودن یا وارد یک شرایط یا حالت شدن (چهار مثال اول)

She stands accused of treason.

او متهم به خیانت است.

With her shoes on, she stands over seven feet tall.

با کفش هایش، او بیش از هفت فوت قد دارد.

I’m not too satisfied with the way things stand at the moment.

من از وضعیت فعلی که در آن هستیم چندان راضی نیستم. (the way things stand شرایط وجود)

You must take or leave their offer as it stands.

تو در حال حاضر مجبوری پیشنهاد آن ها بپذیری یا اینجا را ترک کنی. (as it stands در شرایط فعلی، در مقطع کنونی)

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) stand trial در دادگاه محاکمه شدن یا محاکمه کردن – در جای خاصی بودن (مثال دوم و سوم و چهارم) – تحمل کردن یا پذیرفتن یا کنار آمدن با چیزی ناپسند یا دشوار (دو مثال آخر)

She is standing trial for the murder of her husband.

او به خاطر قتل همسرش محاکمه می شود.

A desk stood in the corner of the room.

یک میز در گوشه اتاق قرار داشت.

Do whatever you want to do, I won't stand in your way.

هر کاری می خواهی بکن، من سر راه تو قرار نمی گیرم. (مانع تو نخواهم شد)

An old pine tree once stood here.

یک درخت کاج قدیمی در اینجا وجود داشت.

I couldn’t stand the thought of leaving my home.

فکر کردن درباره ترک خانه خود، برای من قابل تحمل نیست.

How can you stand all that pressure at work?

چطور می توانی آن همه فشار در کار را تحمل کنی؟

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) نظر خاصی درباره چیزی داشتن (مثال اول) - I stand corrected اینکه بپذیرید که چیزی را اشتباه گفته اید یا کاری را اشتباه انجام داده اید (مثال دوم) - on standby گوش به زنگ یا آماده به کار یا اقدام (مثال سوم)

Mr. President was accused of not taking a stand on civil rights.

جناب رئیس جمهور به موضع گیری نکردن در خصوص حقوق شهروندی متهم شد.

I realize that I accused him wrongly. I stand corrected.

اعتراف می کنم که پی بردم که او را به غلط متهم کردم.

A special team of nurses and doctors were kept on standby.

یک تیم ویژه از پرستارها و دکترها آماده به اقدام نگه داشته شدند.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) stand your ground سر موضع خود ایستادن (مثال اول) - stand on your own (two) feet روی پای خود ایستادن، مستقل بودن (مثال دوم) - it stands to reason (that) یک نتیجه گیری یا استنتاجی که منطقی یا معقول است، احتمال قوی وجود دارد که (مثال سوم)

The mayor has continued to stand his ground despite criticism.

شهردار با وجود انتقادها، سر موضع خود ایستاده است.

She had never learned how to stand on his own two feet.

او هرگز یاد نگرفته بود که چطور روی پای خود بایستد.

It stands to reason that if you don't study, you won't pass the exam.

به احتمال قوی اگر درس نخوانید، نمیتوانید امتحان را قبول شوید.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) stand a chance شانس موفقیت داشتن - stand guard محافظت کردن از چیزی یا کسی - stand around وقت گذراندن و به نوعی پرسه زدن (مثال اول) - stand by الف: آماده باش بودن، گوش به زنگ بودن ب: بی تفاوت بودن و جلوی کار اشتباهی را نگرفتن (مثال دوم) ج: روی موضع خود ایستادن یا از چیزی دفاع کردن (مثال سوم و چهارم) د: وفادار ماندن یا حمایت از کسی ادامه دادن

They stood around in the cold for an hour.

آن ها برای یک ساعت در آن هوای سرد پرسه زدند.

We can't just stand by and watch millions of people starve.

من نمی توانیم همینطور بی تفاوت بایستیم گرسنگی کشیدن میلیون ها نفر را تماشا کنیم.

She stood by her actions and had no regrets.

او از اقدام خود دفاع کرد و هیچ پشیمانی داشت.

He stood by his promise.

او سر قول خود ایستاد.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) stand for something الف: نشانه چیزی بودن یا معنی خاصی داشتن (مثال اول) ب: حمایت کردن از چیزی (مثال دوم) ج: طاقت آوردن (معمولا در جملات منفی – مثال سوم) - stand out الف: خیلی نمایان یا واضح بودن (مثال چهارم) ب: از چیزها یا افراد دیگر بهتر بودن

What does ATM stand for?

ATM مخفف چیست؟

I hated the party and all it stood for.

من از آن حزب و هر آنچه آن ها از آن حمایت می کردند متنفر بودم.

He’s lying to me, and I can’t stand for it.

او دارد به من دروغ می گوید و من نمی توانم آن را تحمل کنم.

She always stood out in a crowd.

او همیشه در یک جمعیت قابل تشخیص است. (قد بلندی دارد یا طور خاصی لباس می پوشد)

Two facts stand out from her testimony.

دو واقعیت در شهادت او برجسته است. (از بقیه حرف های او مهم تر است)

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) stand up الف: سر پا ایستادن (مثال اول) ب: ثابت شدن صحت یا درستی یک مردک یا خبر و غیره ج: کمدی اجرا کردن رو استیج (مثال دوم) ج: وفادار د: از چیزی یا کسی دفاع کردن (مثال سوم) ه: رفتار کسی را نپذیرفتن یا تحمل نکردن (مثال چهارم) ف: علی رغم چیزی در شرایط خوبی باقی ماندن (مثال پنجم) ذ: نظر خود را با وجود خطر به صورت عمومی بیان کردن خ: ندیدن یا ملاقات نکردن کسی که برای دیدن او برنامه ریزی کرده بودید (مثال آخر)

The students should stand up when the teacher came into the classroom.

دانش آموزان باید وقتی که معلم وارد کلاس می شوند سر پا بایستند.

stand-up comedy

کمدی اجرا کردن

She stood up for her friend.

او از دوستش دفاع کرد.

Sara couldn’t stand up to bullying.

سارا نمی توانست قلدری را تحمل کند.

The carpet is designed to stand up to a lot of wear and tear.

این فرش جوری طراحی شده است که مقابل ساییدگی و پارگی زیادی موافقت کند.

You stood me up yesterday.

تو دیروز مرا سر کار گذاشتی.

stand

اسم

stands

(اسم) نظر، موضع (مثال اول) – جایگاهی که در آن شاهد در دادگاه شهادت می دهد (witness stand) – دکه (مثال دوم) – گروهی از درختان یا پیاهان بلند (مثال سوم)

What’s his stand on health care reform?

موضع او درباره خدمات مراقبت های پزشکی چیست؟

She sells hot dog from a roadside stand.

او از طریق یک دکه در کنار خیابان، هات داگ می فروشد.

a stand of oaks

گروهی از درختان بلوط

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) پایه یا آویزی برای نگهداری چیزی (مثال اول) – تلاش قدرتمندی برای دفاع از چیزی یا دفاع از خود (مثال دوم) – سکوهای تماشاگران در یک ورزشگاه – ایستگاه اتوبوس یا تاکسی

a coat stand

یک رخت آویز برای کت

We have to take a stand against racism.

ما باید علیه نژاد پرستی بجنگیم.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها