معنی crowd به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسیcrowd
فعل
crowds; crowded; crowding
(فعل) جایی را پر کردن یا تجمع کردن - خیلی نزدیک کسی ایستادن به طوری که ایجاد ناراحتی کند (مثال دوم) - crowd out someone/something مجبور کردن کسی یا چیزی به خروج از جایی یا موقعیتی با پر کردن فضای آن (مثال سوم)
Reporters crowded around her.
خبرنگاران اطراف او تجمع کردند.
Please move back. You're crowding me.
لطفاً عقب بروید. خیلی به من نزدیک شده اید.
Supermarket chains have crowded out the smaller shops.
فروشگاه های زنجیره ای، مغازه های کوچک را از صحنه خارج کرده اند. (تعدادشان به قدری زیاد شده که دیگر جای فعالیت فروشگاه های کوچک نیست)