معنی cold به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(صفت) سرد – سرد و غیر صمیمی (مثال دوم) - blow hot and cold به سرعت تغییر نظر دادن - in cold blood با خونسردی، طبق برنامه، عمدی - in the cold light of day در روشنایی روز - leave you cold چیزی که نظر شما را جلب نمیکند یا شما را هیجان زده نمیکند (مثال سوم) - make someone's blood run cold کسی را خیلی ترساندن - pour/throw cold water on آب سردی روی چیزی ریختن (مثال آخر) – coldly (قید) با بی محلی، با بی تفاوتی
cold
اسم
colds
(اسم) سرماخوردگی – سرما (مثال دوم) - come in from the cold دوباره به یک گروه پیوشتن - leave (someone) out in the cold کسی را در شرایط بد یا نا برابری قرار دادن