برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با tear + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با tear
(اسم) اشک، گریه - سوراخ یا پارگی در چیزی مانند پارچه یا کاغذ (مثال دوم) - on a tear موفقیت زیادی در یک دوره بدست آوردن (مثال سوم) - wear and tear آسیبی که به دلیل استفاده مکرر از چیزی در یک دوره زمانی به آن وارد می شود (مثل فرسودگی، ساییدگی، رنگ رفتگی و غیره – مثال آخر)
Sara suddenly burst into tears and ran out.
سارا ناگهان زد زیر گریه و خارج شد.
There was a huge tear in his shirt.
سوراخ بزرگی در پیراهن او وجود داشت.
The economy is on a tear after.
اوضاع اقتصادی در موفقیت به سر می برد.
Having a large family obviously increases the wear and tear on your furniture.
داشتن یک خانواده پر جمعیت مسلما آسیب به اثاثیه شما را افزایش می دهد.
tear
فعل
tears; tore /ˈtoɚ/ ; torn /ˈtoɚn/ ; tearing
(فعل) پاره پاره کردن، جر دادن چیزی، دریدن – سوراخ ایجاد کردن، پارگی ایجاد کردن (مثال سوم) – پاره کردن یا آسیب زدن به ماهیچه های بدن یا پوست و غیره (مثال آخر)
His clothes were old and torn.
لباس های او کهنه و پاره پاره شده بود. (torn اسم مفعول tear است)
He picked up the envelope and tore it open.
او پاکت نامه را برداشت و با جر دادن آن را باز کرد. (tore شکل گذشته ساده فعل tear است)
His coat got caught on a nail and tore.
کت او به میخ گیر کرد و پاره شد.
to tore a ligament
پاره کردن رباط پا
(فعل - ادامه بررسی معنی واژه) به سرعت جا به جا شدن، عجله کردن، شتاب کردن – جنگ زده کردن، آسیب زدن (مثال سوم) برداشتن یا کشیدن چیزی با خشونت (مثال آخر)
The fire tore through the forest.
آتش با شتاب میان جنگل حرکت می کرد.
She tore back into the house.
او به سرعت وارد خانه شد.
یک شهر جنگ زده
I tore another sheet from the pad.
من یک ورق دیگر از دفترچه ام کندم
(فعل - ادامه بررسی معنی واژه) tear someone/yourself away قانع کردن یا تلاش کردن برای بیرون کشیدن کسی از یک موقعیت - tear into something/someone همچنین به معنی حمله کردن یا انتقاد کردن به کسی یا چیزی با خشونت (مثال دوم) - tear off something به سرعت لباس های خود را کندن - tear apart something/someone الف: به شدت کسی را سرزنش کردن (مثال سوم) ب: پاره پاره کردن چیزی - tear into (something) چیزی را با انرژی و انگیزه شروع کردن
I had to tear the kids away from the TV screen and make them go outside to play.
من باید بچه ها از جلوی تلویزیون خارج می کردم و آن ها مجبور می کردم که بیرون بروند و بازی کنند.
My father tore into me for coming home an hour late.
پدرم برای یک ساعت دیر آمدن به خانه مرا سرزنش کرد.
The critics tore apart his first novel.
منتقدین به شدت به رمان اول تاختند.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: