koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با wear

wear

فعل

US /ˈweɚ/

wears; wore /ˈwoɚ/ ; worn /ˈwoɚn/ ; wearing

(فعل) پوشیدن، به تن کردن، چیزی را روی بدن یا بخشی از بدن قرار دادن – داشتن یا نشان دادن یک احساس با صورت خود (مثال سوم) - wear your heart on your sleeve احساس واقعی خود را صادقانه بیان کردن

to wear clothes/clothing

پوشیدن لباس

to wear shoes/glasses/a hat

کفش پوشیدن/عینک زدن/کلاه گذاشتن

The teacher was wearing a smile.

معلم لبخندی بر صورت داشت.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) ساییده شدن چیزی به دلیل استفاده زیاد یا کم کم فرم جدید به چیزی دادن مانند سوراخ در لباس یا رشد علف در جایی که نباید (مثال اول) – کسی را خیلی خسته کردن - wear away فرسوده شدن و کم کم از بین رفتن یا ناپدید شدن (مثال دوم) - wear the pants/trousers شخصی در خانواده بودن که تصمیم گیرنده است (مثال آخر)

The carpets are starting to wear.

فرش ها دارند ساییده می شوند.

The action of the sea is constantly wearing away the cliff face.

این کار دریا دائما چهره این سخره را از بین می برد.

I think it's pretty obvious who wears the pants in our family—Grandma Sara.

به نظرم کاملا مشخص است که خانواده ما چه کسی تصمیم گیرنده است – مادر بزرگ سارا.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) wear down الف: کسی را خسته یا ضعیف کردن (مثال اول) ب: متقاعد کردن کسی به انجام کاری با اصرار مکرر - wear many hats شغل یا نقش های زیادی داشتن - wear off کم کم کاهش پیدا کردن یا متوقف شدن یا ناپدید شدن (مثال دوم) - wear on الف: اذیت کردن یا مزاحمت ایجاد کردن برای کسی ب: به کندی پیش رفتن زمان مخصوصا اگر منتظر باشید (مثال سوم)

Her persistence paid off and she eventually wore me down.

مقاومت او نتیجه داد و او سرانجام مرا خسته کرد.

The shine on the leather will wear off pretty quickly.

درخشش چرم خیلی زود از بین می رود.

I was feeling more tired as the night wore on.

با گذر کند زمان در شب، من احساس خستگی بیشتری می کرد.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) wear out الف: کسی را خسته کردن (مثال اول) ب: ساییده شدن (مانند ساییده شدن لاستیک ماشین) - wear out your welcome دیگر متعلق به جای خاصی نبودن - wear thin الف: ضعیف و نا موثر شدن (مثال دوم) ب: به دلیل تکرار زیاد یا به دلیل آشنا بودن جذابیت خود را از دست دادن ج: نازک شدن به دلیل استفاده زیاد - wear through پاره کردن چیزی به دلیل استفاده زیاد (مثال آخر)

He was worn out from farming.

او از کشاورزی خسته شده بود.

My patience is beginning to wear very thin.

صبر من دارد خیلی ضعیف می شود.

That rope is going to wear through if it keeps rubbing against the corner like that.

این طناب اگر همینجور به این گوشه ساییده شود، پاره می شود.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) wear well الف: بعد از استفاده در شرایط خوب خود ماندن (مثال اول) ب: (در مورد یک فرد) خوب ماندن علی رغم سن زیاد (مثال دوم)

The tires on the car seem to be wearing well.

چرخ های این خودرو به نظر خوب مانده اند.

For 80, he's wearing well.

برای 80 سال، او خوب مانده است.

wear

اسم

(اسم) لباس – ساییدگی، فرسایش – مقدار استفاده ای که می توان از چیزی گرفت (مثال سوم) - wear and tear آسیبی که به دلیل استفاده مکرر از چیزی در یک دوره زمانی به آن وارد می شود (مثل فرسودگی، ساییدگی، رنگ رفتگی و غیره – مثال آخر)

casual/evening wear

لباس راحتی/شب

Rugs in the bedrooms got much less wear.

فرشهای اتاق خواب دچار فرسایش بسیار کمتری شده اند.

You should get years of wear out of that carpet.

تو باید سالها از این فرش استفاده کنی.

Check the equipment for wear and tear.

تجهیزات را برای ساییدگی یا فرسودگی بررسی کن.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها