koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با sell

sell

فعل

US /ˈsɛl/

sells; sold /ˈsoʊld/ ; selling

(فعل) فروختن - sell something at a profit/loss بهره کردن/ضرر کردن از فروش چیزی (مثال سوم) – باعث فروش چیزی شدن (مثال آخر)

I sold James my car for $1000.

من ماشینم را به جیمز هزار دلار فروختم.

Only a few stores sell that kind of seeds.

تنها چند فروشگاه چنین دانه هایی می فروشند.

Tony had to sell the business at a loss.

تونی مجبور شد ضرر بدهد.

You may not like it but advertising sells.

تو شاید خوشت نیاید ولی تبلیغ باعث فروش می شود.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) تلاش برای قانع کردن کسی - sell off حراج کردن چیزی، با قیمت کم فروختن (مثال دوم) - sell on قانع کردن یا تهییج کردن کسی برای پذیرش چیزی

managers selling employees the new working hours

مدیرهایی که تلاش می کنند کارگران را برای ساعت های کاری جدید قانع کنند

We sell off leftover cakes before we close.

ما کیک های اضافی را قبل از تعطیل کردن مغازه با قیمت کم می فروشیم.

She wasn't sold on the idea.

او درباره آن ایده قانع نشد.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) sell out الف: به حراج گذاشتن و فروختن ب: فروختن تمام چیزی (مثال دوم) ج: حمایت از کسی یا اصولی را به خاطر پول یا منفعت شخصی کنار گذاشتن (مثال سوم) - sell (someone) down the river به کسی خیانت کردن - sell (someone or something) short خیلی دست کم گرفتن خود، ارزش کمی برای خود قائل شدن

We sold out the T-shirts in the first couple of hours.

ما تی شرت ها را در چند ساعت اول به حراج گذاشتیم و فروختیم.

The concert sold out quickly.

آن کنسرت به سرعت فروخت. (بلیط ها به سرعت فروش رفت)

The young see him as a politician who will not sell out or make compromises.

جوانان او را به عنوان سیاست مداری می شناسند که اصولش را تغییر نمی دهد و سازش نمی کند.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) sell up فروختن خانه یا تجارت و غیره چون شما می خواهید از آنجا بروید - sell your body تن فروشی کردن - sell your soul (to the devil) روح خود را به شیطان فروختن

Ernest sold up and retired.

ارنست کسب و کارش را فروخت و بازنشسته شد.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها