koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با hand

hand

اسم

US /ˈhænd/

hands

(اسم) دست – عقربه ساعت – دست بازی در کارت

Put your hand up if you know the answer.

اگر جواب را می دانید دستتان را بلند کنید.

the hour/minute hand

عقربه ساعت / دقیقه

a winning/losing hand

دست برنده / بازنده

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) کمک – کارگر - تشویق

The neighbors are always willing to lend a hand.

همسایه ها همیشه می خواهند کمک کنند. (lend a hand کنایه از کمک دادن)

a farm hand

یک کارگر مزرعه

Let’s give this band a big hand

بیایید این گروه موسیقی را تشویق کنیم.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) at hand نزدیک از نظر زمان یا مکان (مثال اول) - at the hands of someone به خاطر اقدام یک نفر دیگر، توسط کسی (مثال دوم) - by hand توسط یک فرد نه یک ماشین (مثال سوم)

Help was at hand.

کمک نزدیک بود.

They were treated badly at the hands of the prison guards.

توسط نگهبانان زندان با آن ها به بدی رفتار شد.

We had to write out all of our essays by hand!

مجبور بودیم مقالات خود را با دست بنویسیم!

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) give someone a hand به کسی کمک کردن (مثال اول) - hand in hand دست در دست - hands down قطعا (مثال دوم) - hands off (something) به چیزی دست نزدن - in good hands به دست آدم لایقی بودن، تحت مراقبت یا کنترل خوبی بودن - in hand الف: در دست، در دست بررسی، در حال کار (مثال سوم) ب: تحت کنترل - in the hands of someone در کنترل کسی (مثال چهارم) - on hand آماده و در دست رس (مثال آخر)

Could you give me a hand with these boxes?

آیا میتوانی در حمل این جعبه ها به من کم کنی؟

It's hands down the best TV show of the year.

این قطعا بهترین سریال امسال است.

The arrangements should be well in hand.

توافقات به زودی آماده خواهد شد.

The maps were in the hands of the enemy.

آن نقشه دست دشمن بود.

We should have a doctor on hand in case of emergency.

ما باید برای مواقع اضطراری یک دکتر آماده داشته باشیم.

hand

فعل

hands; handed; handing

(فعل) به دست کسی دادن (دو مثال اول) - hand back something پس دادن چیزی - hand down something الف: چیزی را که نیازی ندارید را به عضو کوچک خانواده دادن ب: اعلام کردن تصمیم قانونی، اعلام رای (مثال سوم) - hand in چیزی را به کسی دادن مانند یک چیز گم شده را تحویل پلیس دادن یا یک مقاله را تحویل استاد دادن و غیره (مثال آخر)

Would you please hand me a pencil?

ممکن است یک خودکار به من بدهید؟

She handed me the letter.

او نامه را به دستم رساند.

The Supreme Court has handed down its decision.

دادگاه عالی تصمیم خود را اعلام کرده است.

I handed the credit card in to the police.

من آن کارت اعتباری را تحویل پلیس دادم.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) hand out چیزی را بین چندین نفر پخش کردن (مثال اول) - hand over something/someone چیزی را به کسی دادن، جایگاهی را به کسی منتقل کردن (مثال دوم)

He handed out the exam papers.

او برگه های آزمون را پخش کرد.

Kidnappers agreed to hand over their hostages.

آدم ربایان موافقت کردند تا گروگان های خود را تحویل دهند.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها