koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با so

so

قید

US /ˈsoʊ/

(قید) خیلی (دو مثال اول) – not so… (as…) نه به یک اندازه (مثال چهارم) – همچنین (مثال آخر)

Why has it taken so long?

چرا اینقدر طولانی شده است؟

She’s so stupid she’d believe anything you tell her.

او خیلی احمق است و هر چیزی که به او بگویی را باور می کند.

I'm so glad to see you.

من خیلی از دیدن شما خوشحالم.

It wasn't so good as last time.

این مثل دفعه پیش آنچنان خوب نبود. (به اندازه دفعه آخر خوب نبود)

He was a hard worker and so was his father.

او یک کارگر سخت کوش بود، پدرش هم یک کارگر سخت کوش بود.

(قید – ادامه بررسی معنی واژه) برای حرف زدن در خصوص یا برای بازگشت به چیزی که قبلا اشاره شده است

I hear that you're fired—is that so?

من شنیدم که تو اخراج شده ای – این چنین است؟ (این حرف درست است؟)

If he be smart, he wouldn't say so.

اگر باهوش باشد چنین حرفی را نمی زند.

He thinks I’m going to deceive him, but that simply isn’t so.

او فکر می کند من می خواهم او را فریب دهم، ولی اصلا این چنین نیست.

Sara is going to help you, or so she says.

سارا می خواهد به تو کمک کند، حداقل او اینطور گفت. (شما به عنوان مخبر، مطمئن نیستید که سارا به او کمک می کند یا نه)

The troops will not advance until ordered to do so.

این نیروها پیشروی نخواهند کرد تا زمانی که دستور اینچنین باشد. (بدون دستور، پیشروی نمی کنند)

parents can change their child school if they so wish.

والدین می توانند مدرسه بچه های خود را تغییر دهند اگر چنین چیزی را بخواهند. (اگر بخواهند می توانند درسه بچه های خود را تغییر دهند)

(قید – ادامه بررسی معنی واژه) برای اینکه اندازه چیزی را تخمین بزنید (مثال اول) - in so many words به صورت واضح منظور خود را رساندن - so much as حتی (مثال دوم) - so what? مهم نیست یا چه اهمیتی دارد، خب که چی؟ (مثال سوم)

The box is about so big.

آن جعبه حدوداً این اندازه بزرگ است. (- بزرگی آن جعبه را با دست نشان می دهد -)

He sat down without so much as a word to anyone.

او نشست، بدون اینکه کلمه ای با کسی حرف بزند.

So what if I'm 40 and I'm not married.

چه اهمیتی دارد که من 40 سال سن دارم و ازدواج نکرده ام.

(قید – ادامه بررسی معنی واژه) so be it اینکه بگویید که بهتر است شرایطی را آنطور که هست بپذیرید و کنار بیایید - so far, so good راضی یا خوب تا الان (مثال اول) - so much خیلی، خیلی زیاد - so much so that تا حدی که (مثال دوم) - so there برای تاکید یا برای بیان مخالفت یا رقابت - so far الف: تا الان (مثال سوم) ب: تا اینجا یا این فاصله یا تا این نقطه، تا این حد (مثال چهارم) - so long خدا نگهدار (goodbye – مثال آخر)

A: how's the job going? B: so far so good.

اوضاع کار چطور است؟ تا الان که خوب است.

I became a fan of him, so much so that I wrote a book about him.

من طرفدار او شدم، تا حدی که یک کتاب درباره او نوشتم.

She has written only two books so far.

او تا الان تنها دو کتاب نوشته است.

Intelligence will only take you so far without effort.

توانایی ذهنی بدون تلاش کردن، فقط تو را تا این حد خواهد آورد.

So long for now!

فعلا خدا نگهدار!

(قید – ادامه بررسی معنی واژه) so much for برای اشاره به پایان چیزی یا بحثی، و این پایان ... (مثال اول) - so long as تنها در صورتی که، چون (مثال دوم) - so to speak برای اینکه اصطلاحی را برجسته کنید (یعنی بگویید که چیزی که گفته شده است، یک اصطلاح است – اصطلاحا – مثال آخر)

So much for getting up early every morning.

و این پایان هر روز زود از خواب بیدار شدن است.

I’ll lend you my car so long as you promise to take great care of it.

تنها در صورتی که قول دهی خیلی مراقب ماشین من باشی، آن را به تو قرض خواهم داد.

In that relationship it's very much Sara who wears the jeans, so to speak.

در آن رابطه، سارا کسی بود که اصطلاحا شلوار به تن داشت. (تقریبا همه تصمیمات مهم را می گرفت)

so

ضمیر

(ضمیر) بجای چیزی که همین الان شروع شده یا گفته شده یا انجام شده - if I may say so یا if I might say so برای بیان یک انتقاد یا یک مخالفت به صورت مودبانه (اگر ناراحت نمی شوید بگویم که ...) - or so برای حدودی بیان کردن یک عدد یا مقدار (مثال آخر)

I might be late. If so, please start the meeting without me.

من ممکن است دیر کنم. اگر اینچنین شد، لطفاً جلسه را بدون من شروع کنید.

Fold the paper like so.

کاغذ را اینچنین تا کن.

Tickets cost $15 or so.

بلیط ها حدود 15 دلار هزینه دارند.

so

حرف اضافه

(حرف اضافه) بنابراین – برای دلیل آوردن برای چیزی (تا - مثال دوم) – برای شروع یک جمله یا سوال (خب – مثال سوم)

My knee started hurting, so I stopped running.

زانوی من شروع به درد گرفتن کرد، بنابراین دویدن را متوقف کردم.

He worked hard so that everything would be ready in time.

او به سختی کار کرد تا اینکه همه چیز به موقع آماده شود.

So, what have you been doing today?

خب، امروز مشغول چه کاری هستید؟

(حرف اضافه – ادامه بررسی معنی واژه) as/so far as I’m concerned وقتی استفاده می شود که نظر خود را درباره چیزی بدهید (تا آنجا که برای من مهم است و ...) - as/so far as something is concerned تا وقتی که بحث چیزی مطرح است - as/so far as I know/I can remember/I can tell/I can see etc تا نجا که من می دانم/تا آنجا که خاطرم هست/تا آنجام که به نظرم می رسد/تا آنجایی که می توانم ببینم و غیره (مثال اول)

It's safe, as far as I know.

این ایمن است، تا آنجا که من می دانم.

so

صفت

(صفت) درست - just so الف: جوری که، به طریقی که ب: مرتب و منظم (مثال دوم)

I hear that you're fired—is that so?

من شنیدم که تو اخراج شده ای – این چنین است؟ (این حرف درست است؟)

Everything in the house has to be just so when my mother gets here.

وقتی مادرم به آنجا می آید، همه چیز باید در خانه مرتب باشد.

so

اسم

(اسم) نت پنجاهم از یک گام ماژور

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها