برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با cost
ترجمه و جمله با cost
(اسم) هزینه، قیمت - at cost چیزی را به قیمت خرید فروختن - at no cost اینکه بگویید چیزی مجانی است - count the cost متحمل شدن اثرات بد یک اشتباه و غیره (مثال سوم)
We need to cut our advertising costs.
ما باید هزینه های تبلیغات خود را کاهش دهیم.
He always says what he thinks, even at the cost of hurting someone's feelings.
او همیشه آنچه را که فکر می کند بر زبان می آورد، حتی از به قیمت آسیب زدن به احساسات کسی باشد.
I didn't read the contract fully before I signed it and I'm counting the cost now.
من آن قرارداد را قبل از اینکه امضا کنم کامل نخواندم و الان دارم جور این اشتباه خود را میکشم.
cost
فعل
costs; cost; costing
(فعل) هزینه داشتن، قیمت داشتن – باعث باخت شدن
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: