برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با last
ترجمه و جمله با last
(فعل) ادامه پیدا کردن یا دوام آوردن یا طول کشیدن
این تور حدود یک ساعت ادامه دارد.
The conference starts on Monday and it lasts until Friday.
کنفرانس روز دوشنبه شروع می شود و تا جمعه ادامه دارد.
Her previous secretary only lasted a month.
منشی قبلی او تنها یک ماه دوام آورد.
Our products are built to last.
محصولات ما ساخته شده اند تا دوام بیاورند (خوب بمانند).
That car should last you ten years.
آن خودرو باید ده سال برای شما عمر کند.
last
صفت
(صفت) آخرین، نهایی، آخری – قبلی، قبل (مثال آخر)
He was last in line for tickets.
او در صف خرید بلیط آخرین است.
این نکته آخری، حیاتی است.
This is our last bottle of water.
این آخرین بطری آب ما است.
You are the last person I would expect to see here.
شما آخرین نفری هستید که انتظار داریم اینجا ببینم. (اصلا انتظار دیدن شما را اینجا نداریم.)
ما آن ها را هفته قبل دیدیم.
(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) last gasp آخرین نفس یا آخرین شانس کسی
winter's last gasp
آخرین نفس زمستان (روزهای آخر زمستان)
last
قید
(قید) در پایان – آخرین بار (مثال آخر)
The best part of the book comes last.
بهترین قسمت این کتاب پایان آن است.
His personal life always came last.
زندگی شخصی او همیشه در پایان قرار دارد. (کارش مهم تر است. came last در این نوع استفاده یعنی با اهمیت کمتر)
This word was last used in the 17th century.
این واژه آخرین بار در قرن هفدهم استفاده شده است.
last
ضمیر
(ضمیر) آخرین نفر، آخرین چیز
This is the first time we've been here, but it definitely won't be the last!
این اولین باری است که اینجا هستیم ولی قطعا آخرین بار نخواهد بود.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: