koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با smart

smart

صفت

US /ˈsmɑɚt/

smarter; smartest

(صفت) زرنگ، باهوش، هوشمندانه (دو مثال اول) – بی ادبی، توهین (مثال سوم) – خیلی محبوب، مد

John is obviously a smart guy.

جان به صورت واضحی یک فرد با هوش است.

a smart move

یک حرکت (اقدام) هوشمندانه

Don't get smart with me, young lady!

به من توهین نکن، خانوم جوان!

smart restaurants

رستوران های خیلی محبوب

(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) خیلی مرتب و تمیز (مثال اول) – خیلی سریع و با قدرت – کنترل شده با کامپیوتر، هوشمند (مثال دوم) - smart money الف: اینکه بگویید چه کسی یا چه چیزی پیروز یا موفق است (مثال سوم) ب: افرادی که اطلاعات زیادی دارند

I have to be smart for work.

من باید برای کار، مرتب و تمیز باشم.

smart weapons

سلاح های هوشمند

There's no doubt that the smart money will be on John to repeat last year's success.

شکی نیست که به عقیده مردم، جان دوباره موفقیت سال گذشته را تکرار خواهد کرد.

(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) smartly (قید) الف: به صورت هوشمندانه ب: به صورت جذاب – smartness (اسم) هوشمندی

He was smartly dressed.

او به شکل جذابی لباس پوشیده بود.

smart

فعل

smarts; smarted; smarting

(فعل) درد شدید و ناگهانی احساس کردن (مثال اول) – ناراحت بودن در خصوص چیزی (مثال دوم) - smart off به کسی توهین کردن یا مسخره کردن

His legs were scratched and smarting.

پاهای او خراش برداشت و درد شدیدی به او متحمل کرد.

He was still smarting from the insult.

او هنوز بابت آن توهین ناراحت بود.

smart

قید

smarter; smartest

(قید) به صورت هوشمندانه - به صورت جذاب

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها