koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با word

word

اسم

US /ˈwɚd/

words

(اسم) کلمه، واژه – یک نظر یا گفته کوتاه (مثال دوم) – دستور، اشاره (مثال سوم و چهارم)

What does that word mean?

آن کلمه چه معنی دارد؟

May I have a word with you, Sara?

میتوانم چند کلمه با تو حرف بزنم سارا؟

She gave the word to begin.

او دستور به شروع داد.

Someone gave me the word to start playing.

یکی به من اشاره کرد (یا گفت) تا نواختن را شروع کنم.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) اخبار یا اطلاعات (دو مثال اول) – قول (مثال سوم و چهارم) - have/exchange words همچنین به معنی: با کسی درگیری لفظی ایجاد کردن، است (مثال آخر)

We got word of their plan from a former colleague.

ما به اطلاعاتی از برنامه آن ها از طریق یک همکار قدیمی دست یافتیم.

The word is they've split up.

خبر این است که آن ها جدا شده اند.

You'd better keep your word.

بهتر است سر قولت بایستی.

You have my word.

من به تو قول می دهم.

Words were exchanged.

حرف های تندی رد و بدل شد.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) the Word یا the Word of God انجیل و آموزه هایش - actions speak louder than words دو صد گفته نیم کردار نیست - a picture is worth a thousand words اینکه بگویید عکس و تصاویر خیلی بهتر از توضیح دادن کلامی است - at a loss for words زبان کسی از تعجب و غیره بند آمدن (مثال اول) - a word to the wise قبل از اینکه به کسی توصیه کنید گفته می شود (مثال دوم) - by word of mouth بنابر گفته دیگران - eat your words پس گرفتن گفته خود (مثال سوم)

He’s never at a loss for words, in fact it’s difficult sometimes to stop him talking.

او هیچوقت زبانش بسته نمی شود، در واقع بعضی اوقات ساکت کردن او خیلی سخت است.

A word to the wise: never sign a contract without reading it first.

یک توصیه عاقلانه: هرگز یک قرارداد را قبل از خواندن امضا نکن.

I’m going to make you eat your words.

من می خواهم تو را مجبور کنم تا حرفت را پس بگیری.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) from the word go از ابتدا، از اول - get a word in edgewise وقتی گفته می شود که نتوانید به دلیل حرف زدن یک نفر دیگر حرف خود را بزنید - good word نظر خوب (مثال اول) - hang on someone's every word با دقت به کسی گوش دادن - in a word خیلی کوتاه، در یک کلام (مثال دوم) - in other words به عبارت دیگر - in so many words یا in as many words دقیقا، صراحتا (مثال آخر)

I haven't seen you in ages! What's the good word?

من تو را سال ها است که ندیدم! چه خبر؟

The film was, in a word, dull.

فیلم، در یک کلام، کسل کننده بود.

In so many words, she told me that I don't have any talent.

او صراحتا به من گرفت که هیچ استعدادی ندارم.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) in words of one syllable ساده و واضح - mark my words اینکه به کسی بگویید به حرف شما گوش دهد و بیاد داشته باشد - mum's the word اینکه بگویید اطلاعاتی به صورت راز است و باید مخفی بماند (مثال اول) - play with words/language بازی کردن با کلمات - put words in/into someone's mouth حرف توی دهن کسی گذاشتن (مثال دوم) - say the word دستور دادن - take the words right out of someone's mouth دقیقا حرفی را که در ذهن کسی است را به زبان آوردن (مثال آخر)

Mum's the word on tonight's surprise party.

درباره مهمانی غافلگیر کننده امشب رازدار باشید.

Don't put words in my mouth. I didn't approve her behavior.

حرف توی دهان من نگذار. من رفتار او را تایید نکردم.

I was about to say we should cancel the trip, but she took the words right out of my mouth.

من داشتم می گفتم که ما باید این مسافرت را لغو کنیم ولی او دقیقا حرف مرا زد.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) the last/final word الف: حرف آخر، تصمیم نهایی ب: بروزترین یا مدرن ترین (مثال دوم) - (upon) my word برای نشان دادن تعجب خود (خدای من!) - war of words درگیری که در آن افراد یا گروه ها علیه هم موضع می گیرند و انتقاد می کنند (مثال سوم)

The boss gets the last word in hiring.

رئیس حرف آخر را در استخدام کردن می زند. (تصمیم نهایی با رئیس است)

This is the last word in wireless phones.

این مدرن ترین گوشی بی سیم است.

the political war of words over tax

جنگ لفظی بر سر مالیات

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) word for word کلمه به کلمه، دقیقا - word of honor قول شرف

I'll be good to you always, I give you my word of honor.

من همیشه با تو خوب رفتار خواهم کرد. من به تو قول شرف می دهم.

word

فعل

words; worded; wording

(فعل) چیزی را به روش خاصی گفتن و با انتخاب کلمات مورد نظر

How can we word the letter so as not to offend the parents?

ما چطور می توانیم کلمات این را تنظیم کنیم که توهین به والدین نباشد؟

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها