معنی hard به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسیترجمه و جمله با hard
(صفت) سخت – سخت کوش - محکم
Houses like this are extremely hard to find.
خانه هایی مانند این خیلی سخت پیدا می شود.
She's had a hard life.
او زندگی سختی دارد. (از نظر مالی)
This is the hardest part of my job.
این سخت ترین قسمت کار من است.
She's a very hard worker.
او یک کارگر سخت کوش است.
a hard punch
یک مشت محکم
(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) سفت و محکم – بی احساس – بر پایه حقایق، محکم، مستدل
Wait for the concrete to go hard.
صبر کن تا سیمان سفت شود.
پدر من آدم بی احساسی است.
hard evidence
مدارک محکم
hard
قید
harder; hardest
(قید) به سختی، با فشار زیاد، سخت – با دقت – کاملا به یک سمت چرخیدن یا نگاه کردن
You have to push the door hard to open it.
تو باید در را با فشار زیاد هل دهی تا باز شود.
من می دانم او چقدر سخت تلاش کرد.
hard-earned money/knowledge/fame
پول / دانش / شهرت سخت به دست آمده
It’s raining hard.
به شدت باران می بارید.
to think hard
با دقت فکر کردن
Turn hard right at the next junction.
در تقاطع بعدی به کاملا سمت راست بپیچید.