برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با parent
ترجمه و جمله با parent
(اسم) پدر یا مادر (مثال اول) – چیزی که منشا چیزهای دیگر در همان نوع است (منبع، اصلی) - parenting (اسم) پدری کردن، مادری کردن، تربیت کردن و رفع نیازهای فرزند (مثال آخر)
My parents live in Tehran.
والدین من در تهران زندگی می کنند.
Latin is the parent language of Italian.
لاتین منشاء زبان ایتالیایی است.
a parent bank and its subsidiaries
یک بانک اصلی و شعبه های آن
You have to do your parenting.
تو باید به وظایف پدری (یا مادری) خود عمل کنی. (parenting غیر قابل شمارش است)
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: