عضویت عضویت در سایت

تماس تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با begin

begin

فعل

US /bɪˈgɪn/

begins; began /bɪˈgæn/; begun /bɪˈgʌn/; beginning

(فعل) شروع کردن، آغاز کردن (سه مثال اول) - can’t (even) begin to understand/imagine etc برای اینکه تاکید کنید که چقدر غیر قابل درک و غیره است (مثال آخر)

The rain began around noon.

باران نزدیک ظهر شروع شد.

It's beginning to rain.

باران دارد شروع میشود.

I began the book yesterday.

من دیروز خواندن این کتاب را آغاز کردم.

I can't even begin to thank you enough.

به اندازه کافی فکر کردن به تو برای من مقدور نیست. (از فکر تو سیر نمیشوم)

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) to begin with الف: به عنوان اولین یا مهم ترین نکته به آن اشاره کردن (مثال اول) ب: ابتدا (مثال دوم)

Well, to begin with, our room was very small.

خب اول اینکه اتاق ما خیلی کوچک بود.

I didn’t break it! It was like that to begin with.

من این را نشکستم! این ابتدا همین جوری بود.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها