koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با sign

sign

اسم

US /ˈsaɪn/

signs

(اسم) یک تکه کاغذ یا تخته و غیره که حاوی نوشته یا تصاویری برای ارائه اطلاعات و غیره است (دو مثال اول) – چیزی مانند یک عمل یا یک اتفاق که نشان دهنده چیزی باشد (مثال سوم) – حرکتی توس دست ها یا بدن که مفهومی داشته باشد (مثال سوم)

a street/stop sign

علامت خیابان/توقف

a traffic sign

یک علامت عبور و مرور

There are signs that the situation is improving.

نشانه هایی دال بر بهبود اوضاع وجود دارد.

He kept giving me the cut-throat sign to end the speech.

او تا آخر سخنرانی به من علامت بریدن گردن نشان می داد.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) نشانه ای که نماد چیزی است مانند علائم ریاضی (دو مثال اول) - star sign هر یک از بروج دوازده گانه فلکی یا همان zodiac - a sign of the times چیزی که نشان می دهم مردم چگونه زندگی می کنند (مثال سوم)

a minus sign

علامت منفی (-)

the dollar sign

علامت دلار ($)

The increasing number of people owning guns is an alarming sign of the times.

افزایش تعداد افرادی که تفنگ دارند یک نشانه هشدار دهنده عصر حاضر است.

sign

فعل

signs; signed; signing

(فعل) نام خود را در یک برگه یا سند و غیره نوشتن یا امضا کردن (دو مثال اول) - sign on the dotted line برای خریدن چیزی یا قبول انجام کاری سندی را امضا کردن (مثال سوم) – با کسی قرارداد امضا کردن و او را به خدمت گرفتن (دو مثال آخر)

to sign a letter/contract/check

امضا کردن یک نامه/قرارداد/چک

The President signed the bill into law.

رئیس جمهور آن لایحه را امضا کردن (موافقت کردن) به قانون بدل کرد.

Just sign on the dotted line and the car is yours.

تنها کافی است این سند را امضا کنید و این خودرو مال شما می شود.

The team signed five new players this week.

این تیم این هفته با پنج بازیکن جدید قرارداد بسته است.

She signed with the team for five season.

او با این تیم برای 5 سال قرارداد امضا کرد.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) ارتباط برقرار کردن با استفاده از دست و بدن و نشانه هایی که از این طریق ایجاد می توان کرد (مثال اول) - sign away حق یا ملکی را با امضا کردن سندی به کسی دادن (مثال دوم) - sign for امضا کردن سندی که نشان دهد شما پاکتی یا نامه او و یا چیز دیگری را دریافت کرده اید (مثال سوم)

She signed that he’d be ready in 10 minutes.

او با دست اشاره کرد که ظرف 10 دقیقه آماده می شود.

She had signed away all claims to the house.

او هرگونه ادعایی در خصوص خانه را از خود رد کرده بود.

I signed for the package when it was delivered.

من آن بسته رسید، آن را امضا کردم. (دفتر مامور پست را)

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) sign in الف: حاضری زدن در یک لیست یا کتاب و غیره (مثال اول) ب: عضو شدن در یک وب سایت با وارد کردن اطلاعات مورد نیاز - sign off الف: پایان دادن به یک نامه یا یک برنامه با امضا کردن و نوشتن نام خود یا گفتن نام خود (مثال دوم) ب: موافقت خود را با چیزی به وسیله امضا کردن برگه ای یا سندی موافقت کردن (معمولا به صورت: sign off on something - مثال سوم)

All visitors must sign in on arrival.

همه بازدیدکنندگان باید هنگام ورود، نام خود را ثبت کنند.

It’s getting late, so I’ll sign off now. Love, Sara.

دارد دیر می شود، پس من به نامه پایان می دهم. دوستت دارم، سارا.

Both sides signed off on a legally binding agreement last month.

ماه پیش، هر دو طرف، یک توافق نامه الزام آور قانونی را امضا کردند.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) sign on الف: با انجام کاری موافقت کردن (مثال اول) ب: بکار گرفتن یا استخدام کردن کسی برای کاری با امضای قرارداد با او (مثال دوم) ج: شروع کردن یک برنامه با گفتن نام خود ج: اعلام بیکاری کردن برای بهره بردن از مزایای تسهیلات بیکاری - sign out الف: نام خود را هنگام خروج در لیست یا کتابی و غیره ثبت کردن ب: برای به امانت گرفتن چیزی، نام خود را در جایی ثبت کردن - sign over چیزی مانند یک دارایی را به کسی منتقل کردن

He signed on to the new project.

او با انجام آن پروژه جدید موافقت کرد.

The company has signed on three top models for the fashion show.

این شرکت با سه تن از مدل های بسیار با کیفیت برای نمایشگاه مد، قرارداد بسته است.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) sign up الف: ثبت نام کردن (مثال اول) ب: قرارداد بستن، پیوستن (مثال دوم)

She signed up for tennis lessons.

او برای کلاس های گلف ثبت نام کرده است.

The company has signed up three top models for the fashion show.

این شرکت با سه تن از مدل های بسیار با کیفیت برای نمایشگاه مد، قرارداد بسته است.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها