معنی age به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(اسم) سن، قدمت
He was just over 15 years of age.
او کمی بیش از 15 سال سن داشت.
Young people of all ages go there to meet.
جوانان از همه سنین برای دیدار به آنجا می روند.
I'm really beginning to feel my age.
من واقعاً دارم سن خود را احساس می کنم. (کنایه از اینکه دارم پیر میشوم)
These kids should learn to act their age.
این بچه ها باید یاد بگیرند که متناسب با سن خود رفتار کنند. (رفتاری متناسب با سن خود داشته باشند)
He’s short for his age, isn’t he?
او با توجه به سنش قد کوتاهی دارد، اینطور نیست؟
What is the age of your house?
خانه شما چقدر قدمت دارد؟
retirement age
سن بازنشستگی
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) گذر زمان (دو مثال اول) – دوره، عصر (era - مثال سوم) - in this day and age اکنون، حالا – یک زمان طولانی (مثال آخر)
a town that has improved with age
شهری که با گذر زمان پیشرفت کرده است
His back was bent with age.
کمر او با گذر زمان خم شده بود.
We live in an age of technology.
ما در عصر تکنولوژی زندگی میکنیم.
I haven't seen her for ages.
من او را مدت ها ندیده ام.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) come of age الف: به بلوغ رسیدن، بزرگ شدن (مثال اول) ب: کاملا پیشرفت کردن (مثال دوم) - in a coon's age برای مدت طولانی
age
فعل
ages; aged; aging , عمدتا در بریتیش ageing
(فعل) پیر شدن (مثال اول) - باعث فرتوت شدن کسی یا چیزی شدن – جا افتادن، پخته شدن (مثال دوم)