برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با sound + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با sound
(اسم) صدا (دو مثال اول) – ویژگی خاصی که یک خواننده یا یک گروه موسیقی دارد (مثال سوم) - by/from the sound of it/things به نتیجه رسیدن از شنیده ها یا خوانده ها درباره چیزی (مثال آخر)
They could hear the sound of a helicopter overhead.
آن ها صدای ک بالگرد را بالای سر خود می شنیدند.
digital sound
صدای دیجیتال
She has a sound unlike any other guitarist.
گیتار زدن او ویژگی دارد (استایلی دارد) که مثل گیتاریست های دیگر نیست.
By the sound of it, things are worse than we thought.
از شنیده ها حاکی است که اوضاع بدتر از آن چیزی است که فکرش را می کردیم.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) not like the sound of something نگران بودن از آنچه شنیده اید یا خوانده اید (مثال اول) – تنگه (مثال دوم) - sound and fury پر سر و صدا ولی بی فایده
sound
فعل
sounds; sounded; sounding
(فعل) به صدا درآوردن یا صدایی تولید کردن یا صدا دادن (دو مثال اول) – چیزی یا جوری به نظر رسیدن (چهار مثال آخر)
Sound your horn to warn other drivers.
بوق بزن تا به بقیه راننده ها هشدار دهی.
این به نظر ایده خوبی است.
It sounds like you had a good time on your trip.
به نظر، شما لحظات خوشی را در مسافرت خود تجربه کرده اید.
روایت او غلط به نظر می رسد.
John made it sound so easy. But it wasn't.
جان کاری کرد که آن خیلی آسان به نظر برسد. ولی اینطور نبود.
Her voice sounded strange on the phone.
صدای او پشت تلفن نا آشنا به نظر می رسید.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) هشدار دادن (مثال اول) – صدا داشتن یا صدا تولید کردن یک حرف (مثال دوم) - sound like شبیه چیزی بودن یا نوعی یا جوری به نظر رسیدن (مثال سوم و چهارم)
When I saw the light, I tried to sound the alarm.
وقتی نور را دیدم سعی کردم هشدار دهم.
The ‘k’ in ‘know’ is not sounded.
حرف k در واژه know صدا ندارد.
جو آدم خوبی به نظر می رسد.
You sound just like my mother.
تو دقیقا مثل مادر من حرف می زنی.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) عمق آب یک دریاچه یا اقیانوس و غیره را اندازه گرفتن - sound off الف: نظر خود را روراست و معمولا با عصبانیت گفتن (مثال اول) ب: شمردن قدم ها هنگام رژه رفتن – sound as though یا sound as if جوری به نظر رسیدن که، اینطور/آنطور می نمود/می نماید که (مثال دوم) - sound out به نظر کسی با سوال پرسیدن پی بردن (مثال سوم)
He’s always sounding off about falling standards in education.
او همیشه در خصوص پایین آمدن استانداردهای آموزشی شکایت می کند.
It sounds to me as if they won't be coming.
اوضاع برای من اینطور می نمود که آن ها نخواهند آمد.
I wanted to sound him out about a job that I'm thinking of applying for.
من می خواستم نظر او را در خصوص شغلی که در نظر داشتم برای آن درخواست دهم را بدانم.
sound
صفت
sounder; soundest
(صفت) در شرایط خوب، قوی و استوار (مثال اول) – (از نظر پزشکی) سالم (مثال دوم) - of sound mind عاقل (به لحاظ قانونی – مثال سوم)
Is the building structurally sound?
آیا این ساختمان به لحاظ ساختاری محکم است؟
ذهن سالم در بدن سالم
یک فرد عاقل (دیوانه نیست)
(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) معقول، خوب، درست (سه مثال اول) – کامل، همه جانبه (مثال چهارم) – عمیق (مثل خواب عمیق)
His lecture was full of sound advices.
سخنرانی او پر از توصیه های درست بود.
a sound investment
یک سرمایه گذاری معقول
a sound approach
یک رویکرد خوب
She had a sound grasp of the issues.
او درک کاملی از این مسائل داشت.
(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) (as) sound as a bell در شرایط عالی
sound
قید
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: