koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با sound

sound

اسم

US /ˈsaʊnd/

sounds

(اسم) صدا (دو مثال اول) – ویژگی خاصی که یک خواننده یا یک گروه موسیقی دارد (مثال سوم) - by/from the sound of it/things به نتیجه رسیدن از شنیده ها یا خوانده ها درباره چیزی (مثال آخر)

They could hear the sound of a helicopter overhead.

آن ها صدای ک بالگرد را بالای سر خود می شنیدند.

digital sound

صدای دیجیتال

She has a sound unlike any other guitarist.

گیتار زدن او ویژگی دارد (استایلی دارد) که مثل گیتاریست های دیگر نیست.

By the sound of it, things are worse than we thought.

از شنیده ها حاکی است که اوضاع بدتر از آن چیزی است که فکرش را می کردیم.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) not like the sound of something نگران بودن از آنچه شنیده اید یا خوانده اید (مثال اول) – تنگه (مثال دوم) - sound and fury پر سر و صدا ولی بی فایده

The doctor says my case is unusual and I don't like the sound of that.

دکتر می گوید که مورد من غیر طبیعی است و شنیدن این گفته دکتر مرا ناراحت می کند.

Long Island Sound

تنگه لانگ آیلند (مربوط به رودخانه ایست)

sound

فعل

sounds; sounded; sounding

(فعل) به صدا درآوردن یا صدایی تولید کردن یا صدا دادن (دو مثال اول) – چیزی یا جوری به نظر رسیدن (چهار مثال آخر)

Sound your horn to warn other drivers.

بوق بزن تا به بقیه راننده ها هشدار دهی.

That sounds a good idea.

این به نظر ایده خوبی است.

It sounds like you had a good time on your trip.

به نظر، شما لحظات خوشی را در مسافرت خود تجربه کرده اید.

His story sounds false.

روایت او غلط به نظر می رسد.

John made it sound so easy. But it wasn't.

جان کاری کرد که آن خیلی آسان به نظر برسد. ولی اینطور نبود.

Her voice sounded strange on the phone.

صدای او پشت تلفن نا آشنا به نظر می رسید.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) هشدار دادن (مثال اول) – صدا داشتن یا صدا تولید کردن یک حرف (مثال دوم) - sound like شبیه چیزی بودن یا نوعی یا جوری به نظر رسیدن (مثال سوم و چهارم)

When I saw the light, I tried to sound the alarm.

وقتی نور را دیدم سعی کردم هشدار دهم.

The ‘k’ in ‘know’ is not sounded.

حرف k در واژه know صدا ندارد.

Joe sounds like a nice guy.

جو آدم خوبی به نظر می رسد.

You sound just like my mother.

تو دقیقا مثل مادر من حرف می زنی.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) عمق آب یک دریاچه یا اقیانوس و غیره را اندازه گرفتن - sound off الف: نظر خود را روراست و معمولا با عصبانیت گفتن (مثال اول) ب: شمردن قدم ها هنگام رژه رفتن – sound as though یا sound as if جوری به نظر رسیدن که، اینطور/آنطور می نمود/می نماید که (مثال دوم) - sound out به نظر کسی با سوال پرسیدن پی بردن (مثال سوم)

He’s always sounding off about falling standards in education.

او همیشه در خصوص پایین آمدن استانداردهای آموزشی شکایت می کند.

It sounds to me as if they won't be coming.

اوضاع برای من اینطور می نمود که آن ها نخواهند آمد.

I wanted to sound him out about a job that I'm thinking of applying for.

من می خواستم نظر او را در خصوص شغلی که در نظر داشتم برای آن درخواست دهم را بدانم.

sound

صفت

sounder; soundest

(صفت) در شرایط خوب، قوی و استوار (مثال اول) – (از نظر پزشکی) سالم (مثال دوم) - of sound mind عاقل (به لحاظ قانونی – مثال سوم)

Is the building structurally sound?

آیا این ساختمان به لحاظ ساختاری محکم است؟

a sound mind in a sound body

ذهن سالم در بدن سالم

a person of sound mind

یک فرد عاقل (دیوانه نیست)

(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) معقول، خوب، درست (سه مثال اول) – کامل، همه جانبه (مثال چهارم) – عمیق (مثل خواب عمیق)

His lecture was full of sound advices.

سخنرانی او پر از توصیه های درست بود.

a sound investment

یک سرمایه گذاری معقول

a sound approach

یک رویکرد خوب

She had a sound grasp of the issues.

او درک کاملی از این مسائل داشت.

(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) (as) sound as a bell در شرایط عالی

The doctor says that the old man's heart's as sound as a bell.

دکتر گفت که قلب آن پیر مرد در شرایط بسیار خوبی قرار دارد.

sound

قید

(قید) (در مورد خواب) به طور عمیق، کاملا، عمیقا

The baby was sound asleep.

بچه عمیقا بخواب رفته بود.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها