koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

بخش های مختلف وب سایت کوبدار
قسمت های مختلف وب سایت آموزشی کوبدار
صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت جستجو در سایت کوبدار
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با approach

approach

فعل

US /əˈproʊtʃ/

approaches; approached; approaching

(فعل) نزدیک شدن به کسی یا چیزی از نظر زمان یا مکان (دو مثال اول) - صحبت کردن با کسی درباره چیزی، مخصوصاً درخواست کردن از کسی برای انجام کاری یا ارائه یک درخواست (مثال سوم) - نزدیک شدن به چیزی در مقدار، سطح یا کیفیت (مثال چهارم)

We heard the sound of approaching a car.

ما صدای نزدیک شدن یک ماشین را شنیدیم.

The lawyers in the trial were often asked to approach the bench.

وُکلا در دادگاه بار ها تقاضا داشتند که به کرسی قضاوت (جایگاه قاضی) نزدیک شوند.

I’d like to ask his opinion but I find him difficult to approach (= not easy to talk to in a friendly way).

من دوست دارم که نظر او را بپرسم ولی نزدیک شدن به او را سخت دیدم (به روش دوستانه صحبت کردن با او سخت است)

Profits approaching 30 million dollars.

سود نزدیک به 30 میلیون دلار

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) شروع برخورد و انجام اقدام مناسب در مورد یک مشکل، وظیفه و... به روشی خاص

What’s the best way of approaching this problem?

بهترین راه مواجهه با این مشکل چیست؟

approach

اسم

approaches

(اسم) یک راه برای مواجه با کسی یا چیزی، یک راه برای انجام دادن کاری یا فکر کردن درباره چیزی مانند یک مشکل یا وظیفه، رویکرد (دو مثال اول) - نزدیکی (از نظر زمان و مکان – مثال سوم و چهارم) - پیشنهاد یا درخواستِ چیزی با صحبت کردن با کسی (مثال آخر)

She took the wrong approach in her dealings with them.

او رویکرد غلطی را برای تعاملش با آن ها اتخاذ کرد.

The approach they were using no longer seemed to work.

رویکردی که آن ها در پیش گرفته بودند به نظر دیگر کارایی نداشت.

the approach of spring

نزدیکی بهار

The children fell silent at the approach of their teacher.

بچه ها با نزدیکی معلمشان ساکت شدند.

The club has made an approach to a local company for sponsorship.

این کلاب یک درخواست برای امور اسپانسری به یک شرکت محلی داد.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) یک مسیر یا یک جاده که به مکانی ختم می شود (مثال اول) - the closest/nearest approach to sth شبیه ترین (مثال دوم)

All the approaches to the palace were guarded by troops.

تمام مسیر ها به آن قصر توسط سربازان نگهبانی می شد.

That's the nearest approach to an apology you're going to get from Paula.

این شبیه ترین (بیشترین) عذر خواهی است که شما از پائولا دریافت خواهید کرد.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها