عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با full

full

صفت

US /ˈfʊl/

fuller; fullest

(صفت) شامل تعداد یا مقدار زیاد (پر) – شکم سیر (پر، تکمیل – مثال دوم) - کامل

You’re always so full of energy.

شما همیشه خیلی پر انرژی هستید.

I’m so full I couldn’t eat another bite.

من کاملا تکمیلم، یک لقمه هم نمی توانم بخورم.

Fill in your full name and address.

نام و آدرس کامل خود را وارد کنید.

(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) بیشترین مقدار ممکن – (درباره لباس) بلند یا پف کرده یا گشاد (مثال دوم) – (در مورد مزه) طعم رضایت بخش (مثال سوم) – (در مورد صدا) به طور خوشایندی بلند و عمیق (رسا)

Many people don't use their computers to their full potential.

بسیاری از افراد از کامپیوترهای خود به اندازه حداکثر توانشان استفاده نمی کنند.

a full skirt

یک دامن بلند

Now you can enjoy Nescafé's fuller flavor in a decaffeinated form.

حالا می توانید از مزه رضایت بخشتر نسکافه در نوع بدون قند آن لذت ببرید.

the rich full sound of the cello

صدای رسا غنی یک ویلن سل

(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) be full of your own importance خود را آدم مهمی فرض کردن - be full of yourself کسی که خود را آدم مهمی فرض میکند - in full بطور کامل، کاملا (مثال اول) - be in full swing (در مورد یک رویداد) در جریان (مثال دوم) - in full view جلوی بقیه، در انظار مردم - on a full stomach با شکمِ پر - (at) full blast با صدای تا انتها بلند - (at) full speed/tilt/pelt با تمام سرعت - (at) full steam با تمام توان (مثال سوم)

The bill must be paid in full by the end of the day.

این صورت حساب باید تا آخر امروز بطور کامل پرداخت شود.

The party was in full swing.

مهمانی در جریان بود. (شروع شده بود)

The work started slowly, but now it's full steam ahead.

این کار آهسته شروع شد ولی اکنون با تمام توان رو به جلو در حرکت است.

(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) be full of beans انرژی یا انگیزه خیلی زیادی داشتن - be full of the joys of spring خیلی خوشحال بودن - come/go/turn full circle مثل گذشته شدن، مثل شروع کار شدن

full

قید

(قید) کاملا، بطور کامل - full well خیلی خوب (مثال اول) – مستقیما، درست (مثال دوم) – full out با تمام توان

She know full well that…

او خیلی خوب میداند که ....

He was kicked full in the stomach.

درست به شکم او لگد زدند.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها