معنی alarm به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(اسم) صدا یا چراغی که هشدار میدهد یا سیستم یا دستگاهی که اعلام هشدار میکند (مثال اول) - alarm bells ring کنایه از اینکه احساس میکنید اتفاق بدی قرار است رخ دهد (مثال دوم) – ساعت زنگ یا زند ساعت (alarm clock – مثال سوم)
The first two bomb alerts were false alarms, but the third was for real.
دو هشدار اول برای بمب، هشدار های اشتباه بودند ولی سومی واقعی بود.
If she asks you to meet in a secluded place, alarm bells should start ringing.
اگر او خواست که در یک مکان خلوت ملاقات کنید، احتمالا موضوع ناخوشایندی رخ خواهد داد.
He set the alarm for five o'clock.
او زنگ ساعت را 5 کوک کرد.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) احساس خطر، اعلام خطر، وحشت ناگهانی
alarm
فعل
alarms; alarmed; alarming
(فعل) ترساندن، باعث وحشت شدن (مثال اول) – alarmed (صفت) مضطرب، نگران (مثال دوم) – alarming (صفت) هشدار دهنده، بحرانی (مثال آخر)
I don’t want to alarm you, but I've lost the passports.
من نمیخواهم باعث وحشت شما شوم ولی پاسپورت ها را گم کرده ام.
They should not be too alarmed by the press reports.
بهتر است آن ها با گزارش های خبری خیلی نگران نشوند.
Such a policy will only worsen the already alarming housing situation.
چنین سیاستی تنها وضعیت بحرانی کنونی مسکن را بدتر خواهد کرد.