برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با standard
ترجمه و جمله با standard
(اسم) استاندارد (دو مثال اول) – standards اصول اخلاقی (مثال سوم) – استاندارد یا مبنای مقایسه که کیفیت بقیه چیزها نسبت به آن سنجیده می شوند
به یک استاندارد خاص رسیدن
His work is below standard/is not up to standard.
کار او پایین تر از سطح استاندارد است/در حد استاندارد نیست.
یک مرد با اصول اخلاقی سطح بالا
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) واحد استاندارد اندازه گیری (دو مثال اول) – پرچمی که در مراسم ها استفاده می شود – آهنگ معروفی که توسط خوانندگان مختلف زیادی خوانده شده است
standard
صفت
(صفت) استاندارد و پذیرفته شده – در اندازه یا شکل یا کیفیت و غیره معمول (مثال دوم) – (مربوط به تلفظ یا املا یا گرامر و غیره) درست از منظر عموم (مثال سوم)
a standard approach
یک رویکرد استاندارد (که غیر معمول یا خاص نیست)
اندازه های استاندارد کفش ها (در اندازه هایی که معمولا پاهای انسان دارند)
standard spelling
یک املای استاندارد
(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) مورد استفاده و پذیرفته شده به دلیل کیفیت بالا
a standard book
یک کتاب استاندارد (که در موضوع خاصی مورد اتفاق همه متخصصان آن زمینه است)
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: