عضویت عضویت در سایت

تماس تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با jump

jump

فعل

US /ˈʤʌmp/

jumps; jumped; jumping

(فعل) پریدن ناگهانی، از روی چیزی پریدن – ناگهانی و به سرعت حرکت کردن – از جا پریدن یا یکه خوردن به دلیل ترس یا هیجان

The cats jumped up onto the table.

گربه ها روی میز پریدن.

Can you jump this fence?

آیا می توانید از روی این نرده بپرید؟

Do you want a ride? Jump in.

سواری می خواهی؟ بپر داخل ماشین.

A man jumped out of the bushes.

یک مرد از بوته ها بیرون آمد.

The thunder made us all jump.

رعد و برق باعث شد همگی از جا بپریم.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) افزایش یافتن ناگهانی و شدید - jump to conclusions شتابزده تصمیم گرفتن یا قضاوت کردن – ناگهان حمله کردن

Prices jumped by 70% last year.

قیمت ها پارسال 70 درصد افزایش پیدا کرد.

It’s not fair to jump to conclusions about a whole group of people based on one mistake.

منصفانه نیست که کل گروه را به خاطر یک اشتباه، شتابزده قضاوت کنید.

He was jumped by a mugger while he was walking home from the store.

او در راه خانه از فروشگاه توسط یک زورگیر مورد حمله قرار گرفت.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) be jumping up and down عصبانی یا ناراحت بودن - go (and) jump in the lake بی ادبانه کسی را طرد کردن - jump all over sb یا jump down sb's throat به شدت به کسی تاختن یا انتقاد کردن (مثال اول) - jump for joy خیلی خوشحال بودن - jump in with both feet بی درنگ وارد موضوعی یا موقعیتی شدن - jump the gun کاری را زود و بیمحابا انجام دادن - jump through hoops دست به هر کاری زدن

Why are you jumping down my throat? I wasn't even in the neighborhood when it happened.

چرا به من میتازید؟ وقتی آن اتفاق رخ داد من حتی در آن حوالی نبودم.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) jump to it اینکه به کسی بگویید عجله کن (مثال اول) - jump to sb's defense به سرعت از کسی دفاع کردن - jump the shark تنزل پیدا کردن در کیفیت - jump at sth الف: چیزی را با اشتیاق پذیرفتن ب: از یک فرصت جدید استفاده کردن (مثال دوم) - jump in بین کلام کسی پریدن، ناگهان وارد قضیه ای شدن - jump on sb انتقاد کردن یا تنبیه کردن کسی (مثال سوم) - jump out at sb نمایان شدن، متوجه شدن (مثال آخر)

We don't have much time, so we better jump to it.

ما وقت زیادی نداریم پس بهتر است عجله کنیم.

She jumped at the offer of a better job.

او با اشتیاق پیشنهاد یک کار بهتر را پذیرفت.

She used to jump on him for every little mistake.

او قبلا بخاطر هر اشتباه کوچکی به آن مرد میپرید.

I was trying to find a shirt to wear to the wedding, but nothing was really jumping out at me.

من سعی کردم تا برای عروسی یک پیراهن پیدا کنم ولی هیچ چیزی توجه مرا جلب نکرد.

jump

اسم

jumps

(اسم) پرش، جهش - from the jump از ابتدا - get a jump on sb/sth قبل از کسی یا چیزی کاری را انجام دادن تا از این اول بودن استفاده کنید - be/stay/keep one jump ahead قبل از کس دیگری کاری را انجام دادن

The skater’s jump was high but not graceful.

پرش اسکیت باز بلند بود اما متبوع نبود. (امتیاز خوبی نگرفت)

He made a big jump from general manager to president of the company.

او جهش بزرگی از مدیر کلی به ریاست شرکت انجام داد.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها