koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با ride

ride

فعل

US /ˈraɪd/

rides; rode /ˈroʊd/ ; ridden /ˈrɪdn̩/ ; riding

(فعل) نشستن روی اسب، دوچرخه و غیره به طوری که کنترل آن دست شما باشد – با یک وسیله نقلیه مسافرت کردن یا بجایی رفتن (مثال دوم) – کسی را سرزنش کردن یا اذیت کردن یا سر به سر کسی گذاشتن و مثلا به کار بیشتر واداشتن (مثال آخر)

I ride to work on my bike.

من تا محل کار خودم، دوچرخه سواری می کنم. (با دوچرخه به محل کارم می روم)

She rode the bus to school every day.

او هر روز با اتوبوس به مدرسه می رفت.

Your boss rides you much too hard.

رئیس تو زیادی سر به سر تو می گذارد.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) حرکت کردن، پیمودن (مثال اول) - be riding for a fall انجام دادن کاری که احتمالا به شکست یا فاجعه ختم می شود - be riding high خیلی خوشحال بودن یا خیلی موفق بودن یا عملکرد خیلی خوبی داشتن (مثال دوم) - let (something) ride نادیده گرفتن (مثال سوم)

The car rides smoothly.

این خودرو به آرامی حرکت می کند.

The soccer team was riding high after winning three games.

این تیم فوتبال بعد از سه پیروزی عملکرد خیلی خوبی داشت.

We can't just let this ride - this kid's future is at stake.

ما نمی توانیم همینطور بی خیال این قضیه شویم - آینده این کودک در معرض خطر است.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) ride herd on تحت نظارت و کنترل داشتن کسی یا چیزی - ride on به چیزی یا کسی بستگی داشتن (مثال دوم) - ride out از پس یک دشواری برآمدن (مثال سوم) - ride shotgun روی صندلی جلوی یک وسیله نقلیه نشستن - ride up بالا رفتن لباس به طوری که دیگر آن قسمتی که باید را پوشش نمی دهد (مثال آخر)

police riding herd on crowds of youths on the streets

نظارت پلیس روی گروه های کم سن در خیابان ها

The future of the company is riding on the new management.

آینده این شرکت به مدیریت جدید بستگی دارد.

The ship rode out the storm.

آن کشتی از آن طوفان سالم بیرون آمد. (در مواجه با طوفان موفق شد)

Your skirt has ridden up at the back.

پشت دامن شما بالا زده شده است. (دامن شما در قسمت پشت بالا زده شده است)

ride

اسم

rides

(اسم) سواری یا مسافرت با یک وسیله نقلیه یا یک حیوان (سه مثال اول) - a bumpy ride با مشکلات زیادی مواجه شدن، در دست انداز افتادن (مثال آخر) - یک ماشین بزرگ در پارک ، نمایشگاه و غیره، که مردم برای لذت بردن از آن سوار آن می شوند

a three-hour car ride

سه ساعت ماشین سواری

a short bus ride

یک مسافرت کوتاه با اتوبوس

Can I have a ride on your bike?

آیا می توانم دوچرخه شما را سوار شوم؟

He offered to give her a ride home.

آن مرد پیشنهاد داد که او را به خانه برساند.

Investors are preparing for a bumpy ride in the stock market.

سرمایه گذاران دارند برای یک دست انداز در بازار سرمایه آماده می شوند.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها