برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با find
ترجمه و جمله با find
(فعل) پیدا کردن - فهمیدن – حکم صادر کردن
I found a ten-dollar bill in my pocket.
من یک اسکناس 10 دلاری در جیبم پیدا کردم.
I found him very sensible.
فهمیدم که او خیلی حساس است.
او گناهکار / بی گناه شناخته شد
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) find common cause ملحق شدن به کسی برای رسیدن به یک هدف - find fault انتقاد کردن از کسی (مثال اول) - find its mark/target برخورد کردن به هدف مورد نظر - find out الف: یاد گرفتن ب: فهمیدن (مثال دوم) - find (someone) out به واقعیت ناخوشایندی درباره کسی پی بردن - find your bearings موقعیت یا مکان خود را پیدا کردن
find
اسم
finds
(اسم) یافته، کشف
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: