عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با find

find

فعل

US /ˈfaɪnd/

finds; found /ˈfaʊnd/ ; finding

(فعل) پیدا کردن - فهمیدن – حکم صادر کردن

I found a ten-dollar bill in my pocket.

من یک اسکناس 10 دلاری در جیبم پیدا کردم.

I found him very sensible.

فهمیدم که او خیلی حساس است.

to be found guilty/innocent

او گناهکار / بی گناه شناخته شد

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) find common cause ملحق شدن به کسی برای رسیدن به یک هدف - find fault انتقاد کردن از کسی (مثال اول) - find its mark/target برخورد کردن به هدف مورد نظر - find out الف: یاد گرفتن ب: فهمیدن (مثال دوم) - find (someone) out به واقعیت ناخوشایندی درباره کسی پی بردن - find your bearings موقعیت یا مکان خود را پیدا کردن

He's always finding fault with the way he works.

او همیشه از روش کار او انتقاد میکند.

His father found out about his smoking habit.

پدر او به عادت سیگار کشیدن او پی برد.

find

اسم

finds

(اسم) یافته، کشف

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها