معنی company به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(اسم) یک شرکت یا کمپانی – با کسی بودن یا کسی را به همراه داشتن (همراهی – مثال دوم) – گروهی از افراد که با هم کار می کنند یا کاری را با هم ارائه می دهند (انجمن – مثال سوم) – گروهان در دسته بندی نیروهای نظامی - part company جدا شدن، ترک کردن (مثال آخر) - two's company, three's a crowd اینکه بگویید که وقتی دو فرد عاشق میخواهند تنها باشند حضور نفر سوم ایجاد مزاحمت میکند
It is the world's largest software company.
این بزرگ ترین شرکت نرم افزاری جهان است.
It was a long trip and I was grateful for his company.
آن یک سفر طولانی بود و من از همراهی او سپاسگزارم.
She’s spending the summer as part of a touring theatrical company.
او تابستان را به عنوان عضوی از یک انجمن تئاتر سیاحتی سپری کرد.
Much has happened since we parted company.
اتفاقات زیادی بعد از جدا شدن ما رخ داده است.