برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با fair + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با fair
(صفت) منصفانه، بی طرفانه – نه خیلی خوب و نه خیلی بد (متوسط – مثال آخر)
All he asks is a fair chance to prove his innocence.
تمام آن چه او می خواست، یک فرصت منصفانه برای اثبات بی گناهی اش بود.
It was a fair fight.
آن یک مبارزه منصفانه بود (قوانین یا قضاوت آن کامل بی طرف بود).
He’s good in physics but only fair in math.
او در فیزیک خوب است ولی در ریاضی متوسط است.
(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) خیلی زیاد در تعداد یا اندازه یا مقدار – هوای صاف (مثال دوم) – رنگ روشن
We've still got a fair bit to do.
ما هنوز کار خیلی زیادی برای انجام داریم.
fair weather
هوای صاف
مو / پوست روشن (در واقع fair hair بیشتر به معنی موی طلایی است و fair skin به معنی پوست روشن)
(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) a fair bit زیاد - a fair shake یک رفتار منصفانه (مثال اول) - all’s fair in love and war اینکه بگویید در شرایط خاص هر روشی برای رسیدن به خواسته شما معقول است - bid fair شبیه به نظر رسیدن - fair and square منصفانه (مثال دوم) - fair enough معقول است، منطقی است - fair warning هشدار کافی – fairness (اسم) منصفانه بودن، منصف بودن (مثال سوم)
fair
اسم
fairs
(اسم) نمایشگاه، بازار هفتگی، یک گرد همایی بزرگ برای کارهای مختلف یا برای داد و ستد (دو مثال اول)
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: