برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با table + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با table
(اسم) میز – افرادی که دور یک میز هستند (مثال دوم) – جدول (مثال سوم) - lay/put (all/all of) your cards on the table رو راست بودن و صادق بودن با بقیه
to set the table
چیدن میز (قرار دادن بشقاب ها و لیوان ها روی میز)
The whole table had a very good time.
تمام افراد دور میز اوقات خوشی داشتند.
a table of results
جدولی از نتایج
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) on the table قابل بحث، در دسترس، میسر (مثال اول) - run the table الف: (در بازی هایی مانند بیلیارد) تمام توپ ها را بدون اشتباه به داخل سبد انداختن ب: تمام مسابقات باقی مانده را بردن - table of contents لیست موضوعات و عنوان یک کتاب - turn the tables بازی را بر گرداندن یا ورق را بر گرداندن به طوری که از فردی که قبل نسبت به شما برتری داشت جلو بزنید (مثال دوم) - under the table الف: برای توصیف زیر میزی گرفتن استفاده می شود (مثال سوم) ب: مست بودن (مثال آخر)
table
فعل
tables; tabled; tabling
(فعل) بحث درباره چیزی را به آینده موکول کردن
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: