koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با table

table

اسم

US /ˈteɪbəl/

tables

(اسم) میز – افرادی که دور یک میز هستند (مثال دوم) – جدول (مثال سوم) - lay/put (all/all of) your cards on the table رو راست بودن و صادق بودن با بقیه

to set the table

چیدن میز (قرار دادن بشقاب ها و لیوان ها روی میز)

The whole table had a very good time.

تمام افراد دور میز اوقات خوشی داشتند.

a table of results

جدولی از نتایج

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) on the table قابل بحث، در دسترس، میسر (مثال اول) - run the table الف: (در بازی هایی مانند بیلیارد) تمام توپ ها را بدون اشتباه به داخل سبد انداختن ب: تمام مسابقات باقی مانده را بردن - table of contents لیست موضوعات و عنوان یک کتاب - turn the tables بازی را بر گرداندن یا ورق را بر گرداندن به طوری که از فردی که قبل نسبت به شما برتری داشت جلو بزنید (مثال دوم) - under the table الف: برای توصیف زیر میزی گرفتن استفاده می شود (مثال سوم) ب: مست بودن (مثال آخر)

All options are on the table.

تمام گزینه ها میسر است.

It's time to turn the tables.

وقت آن است که ورق را برگردانیم. (از رقیبی که از آن عقب هستیم، ببریم)

The mayor made a few bucks under the table, too.

شهردار هم کمی زیر میزی گرفته بود.

You were really under the table last night!

تو دیشب خیلی مست بودی!

table

فعل

tables; tabled; tabling

(فعل) بحث درباره چیزی را به آینده موکول کردن

I propose tabling this for the time being.

من پیشنهاد می کنم این موضوع را در حال حاضر به بعد موکول کنیم. (for the time being = for now)

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها