koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با whole

whole

صفت

US /ˈhoʊl/

(صفت) همه یا تمام چیزی – درسه، کامل (مثال سوم) – برای تاکید در جمله (مثال آخر)

She cooked a meal for the whole school.

او برای همه افراد مدرسه غذا درست کرد.

the whole truth

همه حقیقت

Place a whole onion inside the chicken.

یک پیاز درسه را داخل مرغ قرار دهید. (برای مرغ شکم پر)

He missed the whole point of the story.

او تمام نکته این داستان را فهمید. (او نکته این داستان را نفهمید)

(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) go (the) whole hog کاری را به صورت کامل انجام دادن - out of whole cloth کاملا نادرست، فریب دهنده یا برای فریب دادن کسی (مثال اول) - the whole enchilada همه چیز (everything) - the whole (kit and) caboodle همه چیز (everything) - the whole nine yards همه چیز (everything) - the whole shebang همه چیز (مثال دوم) - the whole shooting match همه چیز (everything) - whole another کاملا متفاوت (مثال آخر)

I don't believe a word he says—it sounds cut out of whole cloth to me.

من یک کلمه از حرف ها او را باور ندارم – حرف های او برای من فریب دهنده به نظر می رسد. (اصطلاح out of whole cloth در واقع به این معنی است که یک خیاط ادعا می کند که یک لباس را با استفاده از یک پارچه دوخته است ولی در عمل، تکه هایی از جاهای دیگر را اضافه کرده است)

It’s a big project, and she’s in charge of the whole shebang.

این یک پروژه بزرگ است و او مسئول همه چیز است.

Now that's a whole another question.

الان این یک سوال کاملا متفاوت است.

whole

اسم

wholes

(اسم) the whole of something همه چیزی، تمام چیزی - as a whole در کل (همه اجزا یا بخش ها با هم – مثال دوم) - on the whole اینکه بگویید چیزی به لحاظ کلی یا در کل درست است (مثال سوم)

The whole of my day was spent on the phone.

تمام روز من به صحبت کردن با تلفن گذشت.

This project will be of great benefit to the region as a whole.

این پروژه در کل برای این منطقه یک مزیت بزرگ خواهد بود.

On the whole, I prefer classical music.

در کل، من موسیقی کلایسک را ترجیح می دهم.

whole

قید

(قید) کاملا (مثال اول) – به صورت درسته

His father had helped invent a whole new way of doing business.

پدر او به ایجاد یک راه کاملا جدید در انجام تجارت کمک کرده بود.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها