koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

بخش های مختلف وب سایت کوبدار
قسمت های مختلف وب سایت آموزشی کوبدار
صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت جستجو در سایت کوبدار
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با through

through

حرف اضافه، قید

US /ˈθruː/

(حرف اضافه، قید) در نتیجه چیزی، به دلیل، به وسیله – از یک طرف به طرف دیگر چیزی یا کسی، از میان، در میان، از وسط (مثال به بعد)

You can only achieve success through hard work.

شما تنها از طریق سخت کار کردن می توانید به موفقیت برسید.

They walked slowly through the woods.

آن ها به آرامی در میان جنگل قدم زدند.

I saw him drive through a red light.

من دیدم که او از چراغ قرمز عبور کرد.

The bullet went straight through him.

گلوله مستقیم از درون او عبور کرد.

He was one of the last of the crowd to pass through the barrier.

او یکی از آخرین نفراتی بود که از حصار عبور کرد.

(حرف اضافه، قید – ادامه بررسی معنی واژه) دیدن یا شنیدن یا حرف زدن و غیره از آن طرف چیزی یا پشت چیزی (از طریق) - walk someone through something کسی را در خصوص چیزی راهنمایی کردن، آموزش دادن (مثال دوم) - walk through the door وارد شدن به جایی – از اول تا آخر چیزی (مثال سوم)

I could see her through the window.

من می توانستم او را از طریق پنجره ببینم.

a meeting to walk parents through the complaint process

جلسه ای برای راهنمایی کردن والدین در خصوص فرایند دادخواهی

She slept through the movie.

او از اول تا آخر فیلم را خوابید.

(حرف اضافه، قید – ادامه بررسی معنی واژه) بین یک بازه، از – از یک طرف به طرف دیگر (مثال دوم) – (در خصوص یک طرح یا ایده یا لایحه) قبول شدن (با افعالی مانند go یا get - مثال سوم) - halfway through (something) بین یا وسط چیزی بودن (مثال آخر)

The store is open Monday through Sunday.

این مغازه از دوشنبه تا شنبه باز است.

Let these people go through, please.

لطفا اجازه دهید این افراد رد شوند.

They want to get the plan through Congress as quickly as possible.

آن ها می خواستند آن برنامه را هرچه سریع تر به تصویب کنگره برسانند.

I left halfway through the film.

من فیلم را از نیمه ول کردم.

(حرف اضافه، قید – ادامه بررسی معنی واژه) همراه با واژه هایی مانند see یا think و غیره می آید تا معنی کاملا و مترادف های آن را نشان دهد (مثال اول) – کاملاً (مثال دوم) – ارتباط برقرار کردن، خبر دادن (دو مثال آخر)

to think a problem through

به طور کامل در خصوص یک مشکل فکر کردن

We got wet through.

ما کاملا خیس شدیم.

I tried phoning you, but I couldn’t get through.

من سعی کردم که با شما تماس بگیرم ولی نتوانستم.

Put me through.

مرا وصل کن.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها