koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با run

run

فعل

US /ˈrʌn/

runs; ran /ˈræn/ ; run; running

(فعل) دویدن – ترک کردن جایی با عجله، فرار کردن (مثال دوم) – سفر کردن یا حرکت کردن یا جابجا شدن یا در موقعیت خاصی قرار گرفتن (مثال های سوم به بعد)

Sara runs five miles a day.

سارا 5 مایل را در یک روز می دود.

They ran away screaming.

آنها فریاد زنان فرار کردند.

The car skidded on the ice and ran off the road.

ماشین روی یخ سر خورد و از جاده خارج شد.

The trains are running late.

این قطارها با تاخیر حرکت می کنند.

They run extra trains during the rush hour.

آن ها قطارهای اضافه را در ساعت شلوغی به حرکت در می آورند.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) run your finger or hand over something انگشت یا سر را به سرعت جابجا کردن – از چراغ قرمز عبور کردن (run a (red) light – مثال دوم) – اداره کردن یا مدیریت کردن یا راه اندازی کردن یا عملیاتی کردن چیزی (مثال سوم و چهارم)

She ran her fingers nervously through her hair.

او با عصبانیت انگشت های خود را در موهایش می کشد. (خارش میداد)

He ran a red light.

او از چراغ قرمز عبور کرد.

Many people don’t care who runs the country.

خیلی ها اهمیت نمی دهند چه کسی کشور را اداره می کند.

The software will run on any PC.

این نرم افزار روی هر کامپیوتری اجرا می شود.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) کار کردن با یک انرژی خاص (مثال اول) – باعث جریان یافتن یک مایع شدن یا مایعی را به جریان انداختن (مثال دوم) – (در مورد رنگ) ترکیب شدن با رنگ های دیگر و از دست دادن رنگ اصلی (رنگ پس دادن - مثال سوم)

Some calculators run on solar power.

این ماشین حساب ها با انرژی خورشیدی کار می کنند.

The tears ran down her cheeks.

اشک روی گونه هایش جاری شد.

Her red shirt ran and made all her underwear pink.

پیراهن قرمز او رنگ پس داد و همه لباس های زیر او را بنفش کرد.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) تلاش برای انتخاب شدن در یک انتخابات، نامزد شدن – بودن، شدن یا ادامه دادن در یک مسیر خاص (مثال دوم) – نمایش دادن چیزی در روزنامه یا مجله یا تلویزیون

an attempt to encourage more women to run for office

تلاشی برای ترغیب کردن زنان بیشتر برای نامزدی در انتخابات

The river ran dry during the drought.

این رودخانه در طول خوشکسالی، خشک شد.

Both parties are running their candidates ads.

هر دو حزب در حال نمایش دادن تبلیغات نامزدهای خود هستند.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) نخ کش شدن جوراب شلواری های زنان - run across اتفاقی کسی را ملاقات کردن یا به چیزی برخوردن (مثال دوم) - run a fever/temperature تب کردن - run after الف: دنبال کسی یا چیزی دویدن برای گرفتن او ب: تلاش برای برقرار رابطه عاطفی با کسی (مثال سوم)

Her stockings ran!

جوراب شلواری های او نخ کش شد.

I ran across my old friend on my way to work this morning.

من امروز صبح سر راهم به محل کار، دوست قدیم خود را دیدم.

He's always running after younger women.

او همیشه به دنبال برقراری رابطه با زنان جوان است.

run

اسم

runs

(اسم) دو، دویدن، دوندگی – سلسله، ترتیب، دوره، رشته (مثال دوم و سوم) – سفر (مثال سوم)

a five-mile run

یک دو 5 مایلی

a run of good/bad luck

سلسله ای (رشته ای) از شانس خوب/بد

The movie starts a two-week run tonight.

این فیلم امشب یک دوره دو هفته ای را آغاز می کند. (از امشب به مدت دو هفته به نمایش در می آید.)

The aircraft made its final flight in 1990.

این هواپیما آخرین سفر خود را در سال 1990 انجام داد.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) سوراخ روی جوراب شلواری – راه کلی که چیزی در آن جابجا می شود یا تغییر می کند - the runs همچنین به معنی اسهال است - a run for your money شرایط را با بهتر بازی کردن برای حریف خود سخت کردن، به چالش کشیدن (مثال اول) - on the run الف: فرار کردن از دست کسی (مثال دوم) ب: همیشه مشغول بودن و کار داشتن ج: با عجله (مثال سوم)

Bill got a run for his money playing cards with John.

بیل، جان را در بازی با کارت به چالش کشید.

After a month on the run, the prisoners were finally recaptured by the police.

بعد از یک ماه فرار کردن، زندانیان سرانجام توسط پلیس به زندان برگردانده شدند.

We ate lunch on the run.

با عجله ناهار خوردیم.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) the run of something اجازه داشتن برای انجام هر کاری یا رفتن به هر جایی

We had the run of the house for the afternoon.

بعد از ظهر، خانه کاملا در اختیار ما است.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها