koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با train

train

اسم

US /ˈtreɪn/

trains

(اسم) قطار – صف – سلسله ای وقایع (مثال چهارم) – بخشی از یک خودرو که حرکت را کنترل می کند مانند دنده ها

a train journey/station

یک مسافرت با قطار/ یک ایستگاه قطار

to board a train

سوار قطار شدن

a passenger/freight (US) /goods (UK) train

یک قطار مسافربری/باری

a train of events

سلسله ای از وقایع

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) دنباله لباس زن (مانند دنباله لباس عروس)

the bride's train

دنباله لباس عروس

train

فعل

trains; trained; training

(فعل) آموزش دادن، تعلیم دادن، تربیت کردن – تمرین کردن، آماده شدن (مثال آخر)

She trained as a pilot.

او به عنوان یک خلبان آموزش دید. (او آموزش خلبانی دید)

a well-trained puppy

یک سگ به خوبی تربیت شده

You can train yourself to calm down.

تو می توانی به خودت آموزش دهی تا آرام باشی.

athletes training for the Olympics

ورزشکاران برای المپیک تمرین می کنند

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) گیاهی را با هرس کردن یا بستن و غیره به سمتی هدایت کردن – گرفتن تفنگ یا چراغ یا دوربین و غیره به سمت کس یا چیزی

You could even put a trellis on your walls and train plants to grow up it.

تو حتی می توانی یک داربست روی دیوارهای خود قرار دهی و گیاهان را به سمت آن هدایت کنی.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها