برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با power + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با power
(اسم) قدرت فرماندهی و کنترل مردم – کسی یا چیزی که قدرتمند است (مثال دوم) – توانایی یا مهارت برای انجام کاری (مثال آخر)
He has the power to make things very unpleasant for us.
او این قدرت را دارد که اوضاع را برای ما ناخوشایند کند.
She is a power in the field of programing.
او در زمینه برنامه نویسی یک قدرت است.
It's in your power to change the way things are done here.
شما این توانایی را دارید که روش انجام چیزها را در اینجا تغییر دهید.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) قدرت یا نیروی فیزیکی – انرژی (مثال دوم) – توان در فیزیک که با واحد وات اندازه گیری می شود – برق (مثال آخر)
the power of a cheetah’s long legs
نیروی پاهای بلند یک چیتا
electrical power
نیروی الکتریکی
We lost power during the storm.
در طول توفان برق ما رفت.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) توان در ریاضیات – کشور مستقل - more power to you آرزوی موفقیت کردن (مثال دوم) - the powers that be کسانی که تعیین کننده و تصمیم گیرند (مثال آخر)
27 is a power of 3 because 3 x 3 x 3 is equal to 27.
27 توانی از سه است چون 3x3x3 می شود 27.
If they want to work in the issue, more power to them!
اگر آن ها می خواهند روی این قضیه کار کنند، موفق باشند!
The powers that be are still trying to decide what should be done.
افراد تصمیم گیر هنوز در تلاشند تا تصمیم بگیرند که چه کاری باید انجام شود.
power
فعل
powers; powered; powering
(فعل) انرژی یا نیروی چیزی را تامین کردن – به سرعت و با قدرت حرکت کردن - power up به کار انداختن یک وسیله با برق رساندن به آن (روشن، در حال کار)
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: