koobdar.ir

مجله اینترنتی کوبدار

صفحه اصلی
عناوین
sdds
جستجو در سایت
صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله اینترنتی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir
مجموعه ها و بسته های آموزشی ارائه شده در وب سایت کوبدار

معنی attempt به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار

مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:

1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی

attempt

فعل

US /əˈtɛmpt/

attempts; attempted; attempting

(فعل) تلاش کردن برای انجام کاری دشوار

The prisoners attempted an escape.

زندانیان تلاش کردند فرار کنند.

The prisoners attempted to escape.

زندانیان تلاش کردند فرار کنند.

attempt

اسم

attempts

(اسم) تلاش برای انجام کاری دشوار (چهار مثال اول) - an attempt on someone's life تلاش برای کشتن کسی (مثال آخر)

He made several attempts to escape.

او چندبار برای فرار کردن تلاش کرد.

a suicide attempt

تلاش برای خودکشی

Doctors made a desperate attempt to save his life.

دکتر ها تمام تلاش خود را برای نجات جان او بکار گرفتند.

He made no attempt to save his marriage.

او تلاشی برای نجات دادن زدگی زناشویی خود کرد.

He has already survived three attempts on his life.

او تا کنون از سه مورد سوء قصد جان سالم به در برده است.