معنی card به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(اسم) کارت (دو مثال اول) – هر کدام از ورق های کارت بازی – کارت تبریک یا کارت دعوت و غیره (مثال سوم) – postcard کارت پستال
a memory card
یک کارت حافظه
a library/membership card
یک کارت کتابخانه / عضویت
a get well card
کارتی که برای کسی فرستاده میشود و برای او آرزوی سلامتی میکند
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) یک آدم شوخ طبع و عجیب و غریب - be in the cards احتمالا، به احتمال زیاد - your best/strongest/trump card مهم ترین برگ برنده شما - have a card up your sleeve برگ برنده ای که شما دارید و بقیه از آن بی اطلاع هستند - keep/hold your cards close to your chest مخفی کاری کردن - put/lay your cards on the table درباره احساسات یا تمایلات خود صادق بودن –the race/gender/age, etc. card از نژاد/جنسیت/سن و غیره برگ برنده درست کردن به این صورت که نشان دهید که مورد ظلم قرار گرفته اید
card
فعل
cards; carded; carding
(فعل) از کسی مدارک طلب کردن
He carded me.
او از من کارت شناسایی خواست.