برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با wrong
ترجمه و جمله با wrong
(صفت) اشتباه – نامناسب (مثال دوم) – حالتی که مناسب نیست یا درست نیست یا عادی نیست یا مشکلی وجود دارد (مثال سوم و چهارم)
You're wrong; the answer is two.
شما اشتباه می کنید، جواب 2 است.
It was the wrong time to ask for a raise.
زمان مناسبی برای درخواست افزایش حقوق نبود.
Don’t worry, there’s nothing wrong.
نگران نباش، همه چیز عادی است.
What is wrong with our society?
مشکل جامعه ما چیست؟
(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) غیر اخلاقی، گناه - barking up the wrong tree تلاش برای انجام دادن کاری به طریقی که موفقیت آمیز نخواهد بود یا برای کاری سراغ آدم اشتباهی را گرفتن (مثال دوم) - fall into the wrong hands به دست آدم نالایق یا اشتباه و غیره افتادن - get/start off on the wrong foot رابطه یا کاری یا چیزی را خیلی بد شروع کردن (مثال سوم)
He believes that censorship is wrong.
او معتقد است که سانسور کار غیر اخلاقی است.
If you think I'll help you cheat, you're definitely barking up the wrong tree!
اگر فکر می کنی من به تو در تقلب کردن کمک می کنم، قطعاً سراغ آدم اشتباهی را گرفته ای!
We got off on the wrong foot the other day and it was my fault.
روز بعد، ما کار را بد شروع کردیم و آن تقصیر من بود.
(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) get up on the wrong side of the bed تمام روز حال خوبی نداشتن یا بی حوصله بودن با بد اخلاق بودن، از دنده چپ بلند شدن - on the wrong track در مسیری که به شکست منتج می شود (مثال اول) - put a foot wrong اشتباه کردن - rub (someone) the wrong way کسی را عصبانی کردن یا اذیت کردن - the wrong end of the stick درک نادرستی از چیزی - the wrong horse حمایت کردن از کسی یا چیزی که موفق نیست - the wrong side of the tracks بخشی از یک شهر و غیره که فقیر نشین است
Considering all of our failed experiments, our team must be on the wrong track.
با در نظر گرفتن همه تجربه های ناموفق ما، تیم ما حتما در مسیر اشتباه قرار دارد.
(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) wrongly (قید) به صورت اشتباه، اشتباها – wrongness (اسم) نادرستی
wrong
قید
(قید) اشتباه، نادرست، اشتباها، به صورت نادرست
She guessed wrong.
او اشتباه حدس زد.
You are doing it wrong.
شما دارید این کار را اشتباه انجام می دهید.
It doesn’t work – what am I doing wrong?
این کار نمی کند – من چه چیزی را اشتباه انجام دادم؟
(قید – ادامه بررسی معنی واژه) get (someone or something) wrong به صورت صحیح کسی یا چیزی را درک نکردن - go wrong الف: اشتباه پیش رفتن، نتیجه بد دادن (مثال دوم) ب: اشتباه کردن (مثال سوم) ج: درست کار نکردن (مثال آخر)
Everything is going wrong for me today.
همه چیز امروز برای من دارد اشتباه پیش می رود.
Follow these instructions and you can’t go wrong.
این دستورالعمل ها را دنبال کنید و مطمئن باشید اشتباه نخواهید کرد.
Something’s gone wrong with my car.
ماشین من درست کار نمی کند. (مشکلی برای ماشین من بوجود آمده است)
wrong
اسم
wrongs
(اسم) کار اشتباه، گناه، کار غیر اخلاقی - do someone wrong با کسی بد رفتاری کردن (مثال سوم) - in the wrong مقصر بودن، اشتباه کردن (مثال آخر) - two wrongs don't make a right اینکه بگویید اگر کسی به شما آسیب زد شما به او آسیب نزنید
Those who do wrong should be punished.
آن هایی که کار غیر اخلاقی انجام می دهند باید تنبیه شوند.
No one has the power to right all wrongs.
هیچکس این قدرت را ندارد که همه اشتباهات را درست کند.
Her husband doing her wrong.
شوهر او با ا بد رفتاری می کند.
Which driver was in the wrong?
کدام راننده مقصر بود؟
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: