برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با bed
ترجمه و جمله با bed
(اسم) تخت خواب، بستر (دو مثال اول) - make the bed مرتب کردن تخت خواب بعد از بیدار شدن – انتهای چیزی، ته چیزی (مثال سوم) – مقداری از غذا مانند برنج که یک وعده غذا روی آن ترتیب داده میشود (به صورت ترکیب a bed of sth - مثال آخر)
I'm going to bed.
من میخواهم بخوابم. (به تخت خواب بروم)
His mother couldn’t get him out of bed in the mornings.
مادرش نمی توانست صبح ها او را از خواب بیدار کند.
on the ocean bed
در کف اقیانوس
grilled chicken, served on a bed of rice
مرغ کباب شده که روی برنج سرو می شود (داخل یک دیس برنج ریخته شده و روی برنج مرغ کباب شده قرار دارد)
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) قطعه زمینی که برای پرورش گل یا سبزی و غیره استفاده میشود (مثال اول) – برای اشاره به عمل جنسی داشتن (مثال دوم) – یک لایه از سنگ و غیره درون زمین و زیر سطح خاک - nail bed ریشه ناخن – قسمت بار یک خودرو مانند وانت (مثال سوم) - die in bed یا die in your bed مردن به دلیل بیماری یا کهولت سن - get up on the wrong side of the bed یا get out of bed on the wrong side کل روز را بد خلق بودن، دنده چپ از خواب بیدار شدن
bed
فعل
beds; bedded; bedding
(فعل) عمل جنسی داشتن با کسی – قرار دادن غذا روی یک لایه از غذای دیگر مانند برنج - bed down خوابیدن در جایی - bed (someone or something) down یا bed down (someone or something) برای کسی یا حیوانی جای خواب در نظر گرفتن
I'm about to bed down for the night.
من میخواهم شب را بخوابم.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: