koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با save

save

فعل

US /ˈseɪv/

saves; saved; saving

(فعل) نجات دادن، در امنیت نگه داشتن – چیزی را از هدر رفتن حفظ کردن (مثال سوم) – ذخیره کردن پول (مثال آخر)

She grabbed his arm to save him from falling.

او دست آن مرد را گرفت تا او را از افتادن نجات دهد.

If you really want to save the planet, sell your car.

اگر واقعاً می خواهی کره زمین را نجات دهی، ماشینت را بفروش.

This new plan will help us save time.

این برنامه جدید به ما کمک خواهد کرد تا زمان را هدر ندهیم.

They are saving for buy a house.

آن ها دارند برای خرید یک خانه پول کنار می گذارند.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) کم خرج کردن یا استفاده کردن از پول یا انرژی و غیره، صرفه جویی کردن (دو مثال اول) – کنار گذاشتن یا نگه داشتن چیزی برای استفاده در آینده (مثال سوم و چهارم) – کمک کردن به کسی برای بی نیاز کردن او از انجام کاری یا جلوگیری از یک اتفاق بد (دو مثال آخر)

money-saving ideas

ایده های کم پول خرج کردن

If people do not want paper billing, we save on mailing costs.

اگر مردم قبض کاغذی نخواهند، ما در هزینه های پست صرفه جویی می کنیم.

Save some food for me.

کمی غذا برای من نگه دارید.

He saved a seat for his friend.

او یک صندلی برای دوستش نگه داشت.

He did it to save argument.

او آن کار را انجام داد تا از درگیری جلوگیری کند.

The new system will save people the trouble of taking recyclable materials to collection points.

این سیستم جدید به مردم کمک می کند تا دردسر بردن مواد تجدید پذیر به سطل های آشغالی را نداشته باشند.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) جمع کردن یا نگه داشتن چیزی مانند نامه های کسی – ذخیره کردن اطلاعات به وسیله کامپیوتر – از گل زدن یا امتیاز آوردن طرف مقابل در یک مسابقه ورزشی جلوگیری کردن – محافظت کردن یا رهانیدن کسی از مخاطرات شیطان - a penny saved اینکه بگویید که در پول صرفه جویی کند - save face احترام خود را در نزد بقیه حفظ کردن، آبروی خود را حفظ کردن (مثال اول) - save someone's bacon/hide/neck/skin نجات دادن کسی - save someone's life الف: جان کسی را حفظ کردن ب: کار مهمی برای کسی انجام دادن (مثال دوم)

The important thing now was to let him save face.

نکته مهم در آن مقطع این بود که به او اجازه دهیم آبروی خود را حفظ کند.

Thanks again for the loan – you really saved my life

برای این وام دوباره تشکر می کنم – شما واقعاً زندگی مرا نجات دادید.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) save the day موقعیتی را به خیر ختم کردن - save your breath نگفتن چیزی چون شما احتمال اثر گذاری را نمی دهید، وقت خود را تلف نکردن (مثال اول) - to save your life شما اصلا توانایی انجام کاری را ندارید (مثال دوم)

Save your breath, Tom. There's no way they'll agree to the deal.

خودت را خسته نکن، تام. امکان ندارد آن ها با این قرارداد موافقت کنند.

She can't interview people to save his life.

او اصلا نمی تواند با مردم مصاحبه کند.

save

اسم

saves

(اسم) سیو، مهار توپ یا اقدامی که باعث شکست حریف در امتیاز گیری یا گل زدن می شود

John made a brilliant save.

جان یک سیو هوشمندانه انجام داد.

save

حرف ربط

(حرف ربط، حرف اضافه) ولی، بجز (except - به همراه for نیز بکار می رود)

He had no choice save one.

او هیچ شانسی نداشت بجز یکی. (یک شانس داشت)

The walls were bare save for a poster.

دیوارهای چیزی نداشتند بجز یک پوستر.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها