برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با breath
ترجمه و جمله با breath
(اسم – breathe فعل) نفس، تنفس (دو مثال اول) - to catch your breath نفسی چاق کردن (مثال سوم) – be out of breath از نفس افتادن به دلیل خستگی – be short of breath یا have shortness of breath اختلال تنفسی داشتن به دلیل بیماری آسیب جسمی (مثال اول) - to take a deep breath نفس عمیق کشیدن – a breath of air/wind یک نسیم ملایم (مثال آخر)
He was very short of breath.
او کمبود تنفس شدید داشت. (به سختی نفس میکشید)
a deep breath
یک نفس عمیق
Give her a moment to catch her breath.
کمی به او فرصت بده تا نفسی چاق کند.
Scarcely a breath of air disturbed the stillness of the day.
یک نسیم خیلی ملایم، سکون هوای آن روز را کمی تغییر داد.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) مقدار کمی از چیزی - a breath of fresh air الف: هوای خوب و تازه ب: کسی یا چیزی که متفاوت و جذاب یا خوب و غیره است (مثال اول) - hold your breath الف: نفس خود را نگه داشتن ب: باور نکردن، روی چیزی حساب نکردن (مثال دوم) - take your breath away برای توصیف چیزی که خیلی هیجان انگیز است - under your breath چیزی را زمزمه کردن و با صدای کوچک گفتن - with bated breath با اضطراب (مثال آخر)
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: