koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با wing

wing

اسم

US /ˈwɪŋ/

wings

(اسم) بال پرنده (دو مثال اول) – بال هواپیما – بخشی از یک ساختمان یا بنای خیلی بزرگ که معمولا از بخش اصلی آن کمی بیرون زده است (مثال سوم) - the wings همچنین به معنی بخش های کناری یک صحنه اجرا یا همان استیج است که اجرا کنندگان قبل از ورود به صحنه آنجا حضور دارند (مثال آخر)

wing feathers

پرهای بال

I want to order some wings.

من می خواهم کمی بال سفارش دهم. (مثلا بال مرغ)

the east wing of the palace

بخش (بال) شرقی کاخ

Most nights I watched the start of the play from the wings.

بیشتر شبها من آن بازیگر نمایش را از گوشه های استیج تماشا می کردم.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) بخشی از یک سازمان یا گروه بزرگ (مثال اول) – گروهی از هواپیماهای نظامی – بازیکنی که در یکی از گوشه های چپ یا راست زمین بازی می کند (مثال دوم) – گلگیر یا سپر ماشین (در آمریکایی از واژه fender استفاده می شود) - clip someone's wings بالهای کسی را چیدن، کسی را محدود کردن، انجام کاری را برای کسی ناممکن کردن (مثال آخر)

the political wing of the organization

بخش سیاسی سازمان

He played right wing for Chelsea.

او برای چلسی، گوش راست (بال راست) بازی می کند.

The kids need to be able to explore the world around them—don't clip their wings.

بچه ها باید بتوانند محیط پیرامون خود را کاوش کنند – آن ها را محدود نکنید.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) get your wings الف: رسما خلبان شدن ب: از چیزی تجربه کسب کردن - on a wing and a prayer بدون شانس زیادی برای موفق شدن (مثال اول) - on the wing در حال پرواز - spread your wings تلاش کردن برای انجام کارهای جدید (مثال دوم) - take (someone) under your wing کسی را زیر بال و پر خود گرفتن (مراقبت کردن یا آموزش دادن یا کمک کردن به کسی) - take wing پریدن، شروع به پرواز کردن (مثال آخر)

He won the game on a wing and a prayer.

او بدون شانس زیادی برای پیروزی، آن مسابقه را برد.

Going to college gave her the chance to spread her wings.

رفتن به دانشگاه این شانس را به او داد تا کارهای جدیدی را امتحان کند.

But the birds always acted independently and never took wing together.

ولی این پرندگان همیشه مستقل عمل می کنند و هرگز با هم پرواز نمی کنند.

wing

فعل

wings; winged; winging

(فعل) رفتن به جایی با پرواز کردن به آنجا – خیلی سریع به جایی فرستاده شدن - wing it بدون آمادگی حرف زدن یا اجرا کردن

The first of the airplanes winged westwards and home.

اولین هواپیماها به سمت غرب و خانه پرواز کردند.

I didn't have time to prepare for the talk, so I just had to wing it.

من زمان نداشتم تا برای آن سخنرانی آماده شوم، پس مجبور بودن بدون آمادگی حرف بزنم.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها