koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

بخش های مختلف وب سایت کوبدار
قسمت های مختلف وب سایت آموزشی کوبدار
صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت جستجو در سایت کوبدار
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با welcome

welcome

حرف ندا

US /ˈwɛlkəm/

(حرف ندا) خوش آمدید - welcome to the club اینکه بگویید کسی مشکل را احساس مشابه عده ای دیگر را دارد

Welcome back – it’s good to see you again.

خوش آمدی (خوش برگشتی) - خوشحالم که دوباره تو را می بینم.

Welcome home!

به خانه خوش آمدی!

I just feel like all of my profits are eaten up by taxes each year. Welcome to the club, buddy.

من احساس می کنم تمام سود من هر سال توسط مالیات بلعیده می شود. خوش آمدی به جمع ما، رفیق. (همه مثل تو هستن یا این مشکل همه ما است)

welcome

صفت

(صفت) خوش - You’re welcome مودبانه پاسخ دادن به تشکر کردن کسی (مثال دوم) – (در مورد یک میهمان یا بازدید کننده) احترام کردن، دوستانه برخورد شدن (مثال سوم)

That is welcome news.

آن خبر خوشی بود.

Thanks for taking care of our baby. You’re welcome.

ممنون که از بچه ما مراقبت کردی. خواهش می کنم.

You’ll always be welcome here.

تو همیشه مقدمت اینجا گرامی خواهد بود. (ما همیشه خوشحال می شویم که شما را به عنوان میهمان اینجا داشته باشیم.)

(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) اینکه به کسی بگویید که شما خوشحال می شوید که او کاری را انجام دهد (معمولا به صورت ترکیب be welcome to do something مثال اول) - be welcome to something اینکه بگویید کسی می تواند چیزی را داشته باشد چون شما آن را نمی خواهید (مثال دوم)

You're more than welcome to come with us.

شما اگر با ما بیایید خیلی قدم رنجه می کنید.

If you want to take the job you’re welcome to it!

اگر تو می خواهی این کار را بگیری، بفرما!

welcome

فعل

welcomes; welcomed; welcoming

(فعل) خوش آمد گفتن – پذیرفتن یا دریافت کردن چیزی با افتخار یا شادی (مثال دوم)

We went next door to welcome our new neighbors.

ما به خانه بغلی رفتیم تا به همسایه جدید خود خوش آمد بگویم.

I'd welcome any suggestions.

من هر پیشنهادی را با افتخار می پذیرم.

welcome

اسم

(اسم) خوش آمد گویی - outstay/overstay your welcome یا wear out your welcome زیادی ماندن در جایی، احساس تنگ کردن جایی و ناراحت کردن میزبان به دلیل ماندن بیش از حد در آنجا (مثال آخر)

We were given a warm welcome.

خوش آمد گویی گرمی از ما شد.

a smile of welcome

یک لبخند خوش آمد گویی

It was apparent that I had worn out my welcome at the cottage of my father's friend.

واضح بود که من در کلبه دوست پدرم زیادی مانده بودم.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها