عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

top of the page

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید
آموزش نصب دوربین مداربسته

ترجمه و تحلیل open

open

صفت

US تلفظ صوتی/ˈoʊpən/

opener; openest

(صفت) آماده برای استفاده یا ارائه خدمات یا فروش – تصمیم گرفته نشده، قطعی نشده - آشکار

Our store is open at 6 a.m.

مغاره ما ساخت 6 باز است.

Which route is better remains an open question.

کدام مسیر بهتر است، یک سوال تصمیم گرفته نشده باقی می ماند.

It was an open secret that she had an affair with another man.

این یک راز آشکاری بود که او با یک مرد دیگر رابطه داشت.

(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) کسی که صادق است – پوشیده نشده، محصور نشده، باز – در دسترس، نامحدود

He is quite open about his weaknesses.

او درباره نقاط ضعفش خیلی صادق است.

You left the blinds wide open.

تو پرده ها را کاملا باز رها کردی.

He gave us an open invitation to come and visit.

او به ما یک دعوت نامه نامحدود (هر زمان که بخواهیم) برای آمدن و دیدن به ما داد.

I’m open to any reasonable suggestion.

من پذیرای هر پیشنهاد منطقی هستم.

(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) آزاد، عمومی – نا تمام، مفتوح – (در مورد میکروفون) روشن

in open court

در دادگاه علنی (برای عموم آزاد)

an open investigation

تحقیقات مفتوح

She wasn't aware that her microphone was open.

او نمی دانست که میکروفونش روشن است.

open

فعل

opens; opened; opening

(فعل) باز کردن

Open the gate.

دروازه را باز کنید.

open a can/box

بازکردن یک کنسرو/جعبه

The roses are starting to open up.

گل های روز دارند باز می شوند.

opening up a new file

بازکردن یک فایل جدید

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) open up الف: در دسترس قرار گرفتن، ممکن شدن ب: باز کردن ج: سفره دل را باز کردن، درد و دل کردن

With a microscope, a whole new world of investigation opens up.

با یک میکروسکوپ، دنیای جدیدی از تحقیقات ممکن می شود.

Open up, this is the police!

باز کنید، ما پلیسیم!

I've never opened up to anyone like I do to you.

من هرگز پیش کسی غیر از تو سفره دلم را باز نکردم.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) open fire شروع به شلیک کردن - open out گشاد شدن یک جاده و غیره (مثلا با ادامه مسیر به یک اتوبان می رسد) - open onto/into something (در مورد یک اتاق یا در و غیره) به سمت چیزی باز شدن، وارد شدن به جایی

A man opened fire on police.

یک نفر شروع به تیراندازی به پلیس کرد.

The street opened out into a small square.

این خیابان به یک میدان کوچک وارد می شود.

This door opens onto the yard.

این در رو به حیاط باز می شود.

Now we are opening into new areas.

اکنون ما وارد مناطق جدید می شویم.

ارسال پستی کلیه آموزش‌های برق، دوربین مداربسته، دربازکن تصویری و صوتی و نور مخفی به صورت یکجا با تخفیف ویژه. برای اطلاع از شرایط از طریق روش های معرفی شده در این لینک پیام بدهید.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها
آموزش تصویری برق ساختمان