koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

بخش های مختلف وب سایت کوبدار
قسمت های مختلف وب سایت آموزشی کوبدار
صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت جستجو در سایت کوبدار
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با process

process

اسم

US /ˈprɑːˌsɛs/

processes

(اسم) پروسه، روند – زائده یا برآمدگی در بدن (مثال چهارم) - in process در حال انجام، در جریان، در حال طی روند (مثال آخر)

They began the difficult process of reforming the education system.

آن ها یک پروسه دشوار را برای اصلاح این سیستم آموزشی شروع کردند.

the ageing process

پروسه پیری

the natural process of evolution

روند طبیعی تکامل

a bony process on the foot

یک زائده استخوانی روی پا

There was an armed revolt in process.

یک شورش مسلحانه در حال انجام بود.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) in the process هنگام انجام کاری (مثال اول) - be in the process of (doing) something در حال انجام کاری

I was moving some furniture and I twisted my ankle in the process.

من داشتم تعدادی از وسایل را جابجا می کردم ولی مچ پای من در هنگام انجام آن پیچ خورد.

process

فعل

processes; processed; processing

(فعل) رسیدگی کردن – پردازش کردن در کامپیوتر – فرآوری کردن یا تبدیل کردن یا تهیه کردن چیزی برای استفاده کردن یا فروش (دو مثال آخر)

Her job includes processing insurance claims.

کار او رسیدگی کردن به دعاوی بیمه است.

a waste processing plant

یک کارخانه فرآوری زباله

So many workers are employed processing goods for electronic firms.

کارگران زیادی مشغول فرآوری (ساخت، تهیه، تعمیر و غیره) کالا برای شرکتهای الکترونیکی هستند.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها