koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با drive

drive

فعل

US /ˈdraɪv/

drives; drove /ˈdroʊv/ ; driven /ˈdrɪvən/ ; driving

(فعل) رانندگی کردن – جابجا کردن یک نفر یا یک حیوان با زور و فشار – با فشار داخل چیزی کردن، فرو کردن

She never learned how to drive.

او هرگز یاد نگرفت چطور رانندگی کند.

Thousands of people have been driven from their homes.

هزاران نفر از خانه هایشان رانده شده اند.

He drove a nail into the wall.

او سک میخ داخل آن دیوار فرو کرد.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) به حرکت در آوردن یا به کار انداختن یک ماشین یا یک وسیله – به کاری واداشتن یا به کاری وادار کردن یا به کاری سوق دادن - drive at برای انجام کاری یا گفتن چیزی تلاش کردن - drive away کسی را از جایی راندن یا دور کردن، ترک کردن جایی (مثال سوم)

Electricity drives the machinery.

جریان الکتریسیته این دستگاه را به کار می اندازد.

Poverty drove them to a life of crime.

فقر آنها را به سمت یک زندگی جنایتکارانه سوق داد.

We drove away the monkeys from the fruit.

ما میمون ها را از میوه ها درو کردیم.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) drive a wedge between باعث جدای یا فاصله بین دو نفر یا دو چیز شدن - drive off الف: فراری دادن ب: با ماشین رفتن - drive out فراری دادن

drive

اسم

drives

(اسم) رانندگی – میل یا نیاز طبیعی – انگیزه – درایو کامپیوتر

It's a two-hour drive to the beach.

تا ساحل، دو ساعت رانندگی فاصله است.

The treatment will not affect your sex drive.

این درمان روی میل جنسی شما اثر نمی گذارد.

Intelligence isn’t enough – you’ve got to have the drive to succeed.

هوش کفایت نمی کند – شما باید انگیزه برای موفقیت را داشته باشید.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها