برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با question + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با question
(اسم) سوال – مشکل یا موضوعی که مرد بحث قرار می گیرد (مثال دوم) – شک، تردید (مثال سوم) – شانس یا امکان چیزی (مثال آخر)
That's a very interesting question.
سوال خیلی جالبی است.
The question is, are they telling the truth?
سوال اینجاست (بحث این است) که آیا آن ها حقیقت را می گویند؟
There was no question about his loyalty.
در خصوص وفاداری او تردید وجود ندارد.
There is no question of the project being postponed.
اصلا امکان تعویق این پروژه وجود ندارد.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) be a question of something برای اینکه بگوییم چه چیزی بخش اصلی یا جنبه اصلی یا ویژگی اصلی چیز دیگری است (دو مثال اول) - beg the question این سوال را ایجاد می کند (مثال سوم) - beyond question کاملا مطمئن
It may not be a question of free will.
ممکن است اراده آزاد، جنبه اصلی این موضوع نباشد.
I would love to come, but it’s a question of time.
من علاقه دارم که بیایم ولی مشکل زمان در اینجا مطرح است. (زمان اجازه نمی دهد یا وقت ندارم)
If he has a great job but is always broke, it begs the question of where the money is going.
اینکه او یک کار خیلی خوب دارد ولی همیشه بی پول است، این سوال را ایجاد می کند که این پول کجا می رود.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) in question الف: چیزی که مورد بحث است یا مورد اشاره است (مثال اول) ب: مورد تردید، مورد سوال، زیر سوال (مثال دوم) - open to question مورد تردید است، مطمئن نیست - out of the question ممکن نیست، مجاز نیست (مثال آخر)
question
فعل
questions; questioned; questioning
(فعل) سوال پرسیدن – ایجاد تردید کردن، زیر سوال بردن (مثال دوم)
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: