برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با inside + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با inside
(حرف اضافه) داخل، درون، در، متعلق به - inside of درون (مثال سوم)
inside
قید
(قید) داخل، درون، به درون، به داخل، در داخل، از داخل (مثال اول) – در زندان، زندان (مثال دوم) - inside out الف: پشت و رو، بر عکس (مثال سوم) ب: چیزی را کامل و خیلی خوب دانستن (مثال چهارم)
He went inside to get his car keys.
او داخل رفت تا کلیدهای ماشینش را بردارد.
He was sentenced to three years inside.
او به سه سال زندان محکوم شد.
He put his shirt on inside out.
او پیراهن خود را پشت و رو پوشید.
He knows this town inside out.
او این شهر را کامل میشناسد.
(قید – ادامه بررسی معنی واژه) turn (something) inside out الف: جایی را برای پیدا کردن چیزی زیر و رو کردن ب: چیزی را دگرگون کردن (مثال اول)
inside
اسم
insides
(اسم) داخل، درون - on the inside الف: موقعیت یا جایگاهی درون یک سازمان که به اطلاعات خاص دسترسی دارد (مثال سوم) ب: در زندان ج: برای توصیف احساس حقیقی یا درونی کسی (مثال چهارم)
The door can only be locked from the inside.
این در تنها می تواند از داخل قفل شود.
I've never seen the inside of a computer before.
من هرگز داخل یک کامپیوتر را ندیده ام.
The thieves must have had someone on the inside helping them.
دزدها باید کسی را داخل داشته باشند که کمکشان کرده باشد.
Nobody knows how I really feel on the inside.
هیچکس نمیداند من واقعاً چه احساسی دارم.
inside
صفت
(صفت) داخلی، درونی - an inside joke جوکی که افراد خاصی آن را میفهمند
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: