معنی فارسی و جمله با miss + تلفظ صوتی

The bullet narrowly missed her heart.

گلوله تنها با اختلاف کمی به قلب من اصابت نکرد.

miss a target

نزدن به هدف (از دست دادن هدف)

They wanted to see that movie, but they missed it.

آن ها می خواستند آن فیلم را ببینند ولی آن را از دست دادند.

The driver was so distracted that he missed the turn.

آن راننده به قدری حواس پرت بود که آن دور برگردن را از دست داد. (نپیچید)

I'm so glad you're back. I'd missed you.

من خیلی خوشحالم که تو برگشتی. دلم برای تو تنگ شده بود.

I didn’t miss my wallet till (=until) it came to paying the bill.

من متوجه گم شدن کیف پولم نشدم تا اینکه وقت پرداخت صورت حساب شد.

It’s a huge hotel on the corner. You can’t miss it.

آن یک هتل خیلی بزرگ در آن نبش خیابان است. شما نمی توانید متوجه آن نشوید. (حتما آن را می بینید)

Sara came late to the party and missed out on all the fun.

سارا دیر به میهمانی آمد و شانس لذت بردن از همه کیف آن را از دست داد.

His first shot was a bad miss.

اولین شلیک او خطای خیلی بدی بود.

That's all, thank you, Miss Lipman.

همین کافیه، ممنونم خانوم لیپسون.

Can I help you, miss?

می توانم کمکتان کنم، خانومه؟ (اسم آن زن را نمی داند و می پرسد)