koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با charge

charge

فعل

US /ˈtʃɑɚʤ/

charges; charged; charging

(فعل) مطالبه کردن یا گرفتن پول – متهم کردن کسی (مثال دوم) – مامور کردن برای کاری – شارژ کردن باتری – نسیه خریدن (مثال سوم)

I think they charge too much for football tickets.

فکر می کنم آن ها برای بلیت های فوتبال پول زیادی می گیرند.

Several people were arrested but nobody was charged.

چندین نفر دستگیر شدند ولی کسی متهم نشد.

I didn’t have any cash, so I charged the food.

من پول نقد نداشتم پس غذا را نسیه خریدم.

charge

اسم

charges

(اسم) مسئولیت – شارژ باتری

Marilyn agreed to take charge of fundraising.

مریلین پذیرفت که مسئولیت جمع آوری کمکهای مالی را به عهده بگیرد.

Is it all right to put the battery on charge overnight?

مشکلی نیست اگر باتری را در طول شب شارژ کنیم؟

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها