معنی فارسی و جمله با very + تلفظ صوتی

Very few people know this.

افراد خیلی کمی این قضیه را می دانند.

He was a very good teacher.

او معلم خیلی خوبی بود.

Sara looked very pregnant.

سارا خیلی باردار به نظر می رسد. (بارداری سارا خیلی مشهود است - تاکید)

I told the very same story.

من داستان دقیقا مشابهی را گفتم.

At last she had her very own house.

حداقل او خانه خودش را دارد.

Would you like to see my collection? Very much so.

آیا دوست دارید مجموعه من را ببینید؟ خیلی زیاد.

She died in this very room.

او دقیقا در همین اتاق مرد.

There's the very book I want to borrow.

من دقیقا همین کتاب را می خواهم امانت بگیرم.

He was wrong from the very beginning.

از همان ابتدا حق با او نبود.

the very end of the book

آخر کتاب

in the very heart of Paris

دقیقا در مرکز پاریس (نه جای دیگر)

He stated that such programs were by their very nature harmful.

او گفت که چنین برنامه هایی، طبیعت محض شان آسیب زا بودند.

You could apologize to him, at the very least.

حداقل می توانستی از او عذرخواهی کنی.

This act undermines the very basis of our democracy.

این عمل اساس دموکراسی ما را تضعیف می کند.

The very thought of drink make him sick.

حتی فکر کردن به مشورب او را مریض می کند.