برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با sweep + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با sweep
(فعل) کف یا سطح جایی یا چیزی را با چیزی مانند جارو یا دست و غیره تمیز کردن (مثال اول) – حرکت کردن یا حرکت دادن چیزی به سرعت زیاد (به صورت کنایه ای هم بکار می رود - مثال دوم تا آخر)
She sweeps the street in front of her house.
او خیابان جلوی خانه اش را جارو کرد.
Their tent was swept away in the storm.
چادر آنها توسط توفان پرت شد.
Fires swept through the forest.
آتش به سرعت از میان جنگل گذشت. (= به سرعت پخش شد، در نوردید)
He swept the pile of paper off the desk.
او ستون کاغذها را از روی میز کنار زد.
The Red Party swept into power with a majority of almost 210.
حزب سرخ با 210 کرسی به راحتی برنده انتخابات شد. (آرا را جارو کرد)
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) تمام یک منطقه یا تمام یک جایی را دید زدن و گشتن مخصوصا برای یافتن چیزی (مثال اول) – (در مورد یک رود یا سلسله ای از کوه ها یا جاده یا مسافتی که پیاده پیموده شده است و غیره) تشکیل یک مسیر منحنی شکلِ طولانی را دادن (مثال دوم) – برنده شدن یک سلسله از رقابت ها با یک تیم خاص (مثال سوم)
His eyes swept around the room.
چشمانش همه جای اتاق را دید زد.
The hills swept down to the sea.
دامنه تپه ها مسیر منحنی شکلی را با دریا تشکل داده بود.
New Jersey swept Detroit last season.
تیم نیوجرسی، دیترویت را در فصل قبل شکست داد.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) sweep aside نادیده گرفتن یا کنار گذاشتن (مثال اول) - sweep away نابود کردن یا برداشتن چیزی به سرعت (مثال دوم) - sweep out جارو زدن جایی - sweep (someone) off his/her feet به سرعت دلبسته و عاشق کسی شدن (مثال سوم)
I considered the thought of quitting my job for a moment, but I quickly swept it aside.
من فکر استعفا دادن از کارم را برای لحظه در نظر گرفتم ولی به سرعت آن (فکر) را کنار گذاشتم.
houses swept away by the floods
خانه هایی که با سیل ویران شدند
Then John came into my life and swept me off my feet.< /p>
جان وارد زندگی من شد و من را به سرعت عاشق خودش کرد.
sweep
اسم
sweeps
(اسم) عمل تمیز کردن جایی با جارو (مثال اول) – یک حرکت منحنی وار (مثال دوم) – زمین یا دریا یا رودخانه و غیره منحنی شکل (مثال سوم)
این اتاق را خوب جارو بزن.
with a sweep of his hand
با حرکت منحنی شکل دستش
the wide sweep of lawn
منطقه منحنی شکل از چمنزار
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) تفکرها یا رویدادها یا ویژگی های متفاوت بسیار زیاد چیزی، همه زوایا (مثال اول) – جستجوی چیزی با نگاه کردن از بالا – مجموعه بازی هایی که یک تیم در مقابل یک تیم دیگر به پیروزی می رسد – the sweeps یا sweeps month/period موقعی از سال که شبکه های تلویزیونی سعی می کنند که بفهمند محبوب ترین برنامه کدام است تا میزان مبلغ درخواستی برای تبلیغات را محاسبه کنند - chimney sweep کسی که کارش تمیز کردن دودکش است - a clean sweep موقعیتی که در یک تیم یا یک ورزشکار و غیره همه افتخارات را از آن خود می کند (مثال دوم)
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: