koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با sweep

sweep

فعل

US /ˈswiːp/

sweeps; swept /ˈswɛpt/ ; sweeping

(فعل) کف یا سطح جایی یا چیزی را با چیزی مانند جارو یا دست و غیره تمیز کردن (مثال اول) – حرکت کردن یا حرکت دادن چیزی به سرعت زیاد (به صورت کنایه ای هم بکار می رود - مثال دوم تا آخر)

She sweeps the street in front of her house.

او خیابان جلوی خانه اش را جارو کرد.

Their tent was swept away in the storm.

چادر آنها توسط توفان پرت شد.

Fires swept through the forest.

آتش به سرعت از میان جنگل گذشت. (= به سرعت پخش شد، در نوردید)

He swept the pile of paper off the desk.

او ستون کاغذها را از روی میز کنار زد.

The Red Party swept into power with a majority of almost 210.

حزب سرخ با 210 کرسی به راحتی برنده انتخابات شد. (آرا را جارو کرد)

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) تمام یک منطقه یا تمام یک جایی را دید زدن و گشتن مخصوصا برای یافتن چیزی (مثال اول) – (در مورد یک رود یا سلسله ای از کوه ها یا جاده یا مسافتی که پیاده پیموده شده است و غیره) تشکیل یک مسیر منحنی شکلِ طولانی را دادن (مثال دوم) – برنده شدن یک سلسله از رقابت ها با یک تیم خاص (مثال سوم)

His eyes swept around the room.

چشمانش همه جای اتاق را دید زد.

The hills swept down to the sea.

دامنه تپه ها مسیر منحنی شکلی را با دریا تشکل داده بود.

New Jersey swept Detroit last season.

تیم نیوجرسی، دیترویت را در فصل قبل شکست داد.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) sweep aside نادیده گرفتن یا کنار گذاشتن (مثال اول) - sweep away نابود کردن یا برداشتن چیزی به سرعت (مثال دوم) - sweep out جارو زدن جایی - sweep (someone) off his/her feet به سرعت دلبسته و عاشق کسی شدن (مثال سوم)

I considered the thought of quitting my job for a moment, but I quickly swept it aside.

من فکر استعفا دادن از کارم را برای لحظه در نظر گرفتم ولی به سرعت آن (فکر) را کنار گذاشتم.

houses swept away by the floods

خانه هایی که با سیل ویران شدند

Then John came into my life and swept me off my feet.< /p>

جان وارد زندگی من شد و من را به سرعت عاشق خودش کرد.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) sweep (something) under the rug/carpet مخفی کردن چیزی - sweep up الف: جارو زدن ب: برداشتن چیزی یا بلند کردن چیزی یا کسی به سرعت

to sweet the child up

بلند کردن بچه

sweep

اسم

sweeps

(اسم) عمل تمیز کردن جایی با جارو (مثال اول) – یک حرکت منحنی وار (مثال دوم) – زمین یا دریا یا رودخانه و غیره منحنی شکل (مثال سوم)

Give the room a good sweep.

این اتاق را خوب جارو بزن.

with a sweep of his hand

با حرکت منحنی شکل دستش

the wide sweep of lawn

منطقه منحنی شکل از چمنزار

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) تفکرها یا رویدادها یا ویژگی های متفاوت بسیار زیاد چیزی، همه زوایا (مثال اول) – جستجوی چیزی با نگاه کردن از بالا – مجموعه بازی هایی که یک تیم در مقابل یک تیم دیگر به پیروزی می رسد – the sweeps یا sweeps month/period موقعی از سال که شبکه های تلویزیونی سعی می کنند که بفهمند محبوب ترین برنامه کدام است تا میزان مبلغ درخواستی برای تبلیغات را محاسبه کنند - chimney sweep کسی که کارش تمیز کردن دودکش است - a clean sweep موقعیتی که در یک تیم یا یک ورزشکار و غیره همه افتخارات را از آن خود می کند (مثال دوم)

the broad sweep of history

همه زوایای گسترده تاریخ

Lewis, Burrell, and Mitchell made it a clean sweep for the U.S. in the 100 meters.

لوئیس، بورل و میشل، همه مدال ها را در دو 100 متر برای آمریکا به ارمغان آوردند. (طلا، نقره و برنز)

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها